- پایه های حکومت واحد اسلامی 1
- پایه های حکومت واحد اسلامی 1
- به سوی حکومت هزار میلیون مسلمان(1) 1
- برقراری حکومت اسلامی یک واجب است 3
- حاکم بزرگ با انتخاب مسلمانان 5
- تراژدی مسلمانان 7
- پی نوشتها 7
- امت در کشاکش تراژدی و راه علاج 8
- روش رواج فرهنگهای منحرف 11
- چرا کشورهای اسلامی در گذشته آزاد بودند و امروزه در بندند ؟ 13
- پی نوشتها 16
- بالابردن رشد فکری امت اسلام 17
- رشد فکری 17
- چگونه ذهنیت اسلامی را بسازیم 18
- تبلیغ اسلامی در کشورهای بیگانه 21
- مسلمانان را آموزش دهیم پیش از آنکه اغیار آنان را آموزش دهند 23
- تبدیل فرهنگ جاهلیت به فرهنگ اسلامی 27
- فرهنگ خالق معجزه ها است 32
از بیش از یک قرن
تا به امروز جنبش های اسلامی متعددی برای تجدید حیات اسلام خودنمائی کرده اند ، مانند جنبش سنوسی در لیبی ، جنبش مهدیه در سودان ، حرکت جمال الدین اسد آبادی ، و محمد عبده ، حرکت اسلامی نورآور آیت الله العظمی شیرازی بزرگ ، آخوند خراسانی ، امام میرزا محمّد تقی شیرازی رهبر انقلاب سال1920 میلادی در عراق و حرکتهای زیاد دیگر .
ولی با این حال متأسفانه کار برقراری یک حکومت اسلامی فراگیر امکان پذیر نگردید و باز هم مسلمانان به وضع سابق خود باز گشتند یعنی اینکه بردگانی برای قوای شرق و غرب شدند ، ولی چرا این چنین شد ؟
از تمامی قرائن و شواهد چنین بر می آید که علت این است که امت اسلامی تنها بر جنبه های منفی کار تکیه داشته و جنبه های مثبت و سازند را نادیده انگاشته است و به دنبال یک برنامه ریزی جامع و صحیح نبوده و اگر طرحهائی هم داشته در صدد اجرای عملی و عینی آنها بر نیامده اند ، باید این مسئله را در جنبش جهانی اسلامی آینده خود کاملاً مد نظر قرار بدهیم ، چون حتماً باید جوانب مثبت کار را شناخت و برای آنها برنامه ریزی کرد تا انشاءالله حکومت آینده را در قالب موازین و ارزشهای اسلامی بوجود بیاوریم .
و ضروری است که این آگاهی را در میان توده های مردم به وسیله چاپ صدها میلیون جلد کتاب و نشریه گسترش و تعمیم داد و در این کتابها و نشریات ، الگوی حکومت جهانی اسلام با تمامی ابعاد و جوانب گوناگون آن و نیز برنامه ها و روشها و هدفهای آن تشریح و توضیح شود ، و اگر ما چنین کاری را
نکنیم تراژدی مسلمانان باز چهره خود را نمایان می سازد .
و این مثال زنده توضیح می دهد که چرا مسلمانان به حرکت در آمدند و موجبات سقوط و نابودی حکومت امویان را فراهم ساختند ، اما باز هم قدرت به دست افراد صالح و امین و درستکار نیفتاد ، بلکه گروهی از عباسیان حکومت را به انحصار خود درآوردند و همان جنایاتی را مرتکب شدند که از پیش امویان می کردند ، و علت این بود که مسلمانان آگاهی و شعور اسلامی تام و تمامی نداشتند و پیش خود تصور می کردند اگر ابو مسلم خراسانی ، ابو مسلمه خلال ، منصور ، سفّاح و امثال اینها قدرت را به دست گیرند دیگر از آسمان طلا خواهد بارید و هیچ فکر نمی کردند که خلافت و امامت از آن امام معصوم علیه السلام است که از همه مردم لایق تر و با کفایت تر است ، پس چرا اجازه دادند حکومت به دست اغیار نالایق و تبهکار بیفتد .
و از طرف دیگر هیچ فکر نکردند که اگر قدرت و حکومت به دست یک فرد و یا یک حزب و یا یک خانواده بیفتد قدرت را لاجرم احتکار کرده و سرمست از غرور و جاه طلبی می شود ، همانطور که پیشینیان سرمست از قدرت و غرور و تبختر شدند که خداوند در باره آنان می فرماید : (به تحقیق وقتی انسان ثروتمند و قدرتمند شود طغیان می کند) .
و در حدیثی از امیرالمؤمنان علی علیه السلام آمده : (کسی که مالک بشود احتکارگر می شود) .
در هر حال آن جماعت امام معصوم(ع) را فراموش کردند و اصل شورائی و مشورت خواهی که از جانب خدای متعال مقرر گشته است