مستشرقان و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله صفحه 302

صفحه 302

سپس از آن جا که علاقه داشت«هانی بن قبیصه»که همراهش بود،در بحث شرکت کند،خطاب به رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفت:«این شخص،هانی،بزرگ و صاحب دین ماست.»هانی گفت:«ای برادر قرشی!سخن تو را شنیدم.گمان می کنم ما در یک مجلس و با یک جلسه که آغاز و پایان آن معلوم نیست،نمی توانیم دین خود را ترک و از دین تو تبعیت کنیم.چرا که عجله در این موضوع باعث تزلزل در رأی و عقیده می شود و باید در مورد سرانجام کار اندیشید.علاوه بر این،ما با اقوامی دیگر هم پیمانیم و علاقه ای نداریم با کسی دیگر عقد و پیمان ببندیم.در هر حال ما در مورد این مسئله فکر می کنیم و تو هم در باره آن تأمل کن.»

سپس با اشاره به فردی دیگر،به رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفت:«این شخص مثنی بن حارثه،بزرگ و فرمانده جنگ ماست.»مثنی بن حارثه نیز گفت:«ای برادر قرشی!سخن تو را شنیدم.پاسخ من در مورد ترک دینمان و پیروی از دین تو همان است که هانی بن قبیصه گفت...ما با خسرو عهد و پیمان بسته ایم که از ناحیه ما هیچ حادثه ای رخ ندهد و هیچ حادثه انگیزی را پناه ندهیم و حمایت نکنیم.ای قرشی!چیزی که تو ما را به آن دعوت می کنی،از اموری است که مورد رضایت پادشاهان نیست،ولی اگر دوست داشته باشی،می توانیم تو را در برابر قبایل عرب پناه دهیم و یاری کنیم.» (1)

8-آزادگذاشتن ابوحرب بن خُوَیلد در پذیرش اسلام

روزی شخصی به نام«ابوحرب بن خُوَیلد»به حضور رسول خدا صلّی الله علیه و آله رسید.پیامبر برای وی قرآن خواند و دین اسلام را به او معرفی کرد.ابوحرب پس از


1- (1) .بیهقی،دلائل النبوه،ج2،ص425 و سمعانی،عبدالکریم،الأنساب،ج1،ص37.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه