- مقدمه 1
- اشاره 1
- خورشید 4
- هوا 5
- آب 5
- تشکیلات بدن 6
- اسلام یگانه راه نجات 9
- انسان غربی 14
- اشاره 14
- انسان اسلامی 18
- اشاره 26
- چهره ای پیروز و جاویدان 31
- کمالات روحی و جاودانی پیامبر اسلام (ص) 36
- عواقب وخیم مادیگری 42
- فساد در تمام زوایای حیات 45
- سیر و حرکت انسان مادی از زبان علی علیه السلام 51
- اشاره 56
- کمال در پرتو تربیت روح و روان 60
- شخصیت معنوی انسان 63
- پرورش روان بهترین عامل جلوگیری از فساد 66
- حالات گوناگون روح 70
- نقش مربی کامل در حیات انسان 72
- اخلاق چراغ راه زندگی 74
- در حریم قرآن 77
- بخش چهارم 80
- اشاره 80
- وضع سیاه پوستان در دنیای متمدن 85
- ندای اسلام 93
- حکمت های عملی 98
- اشاره 110
- اداء امانت 120
- عدم دخالت بیجا 129
- فروبستن دیده از حرام 133
- اقتصاد در شؤون زندگی 138
- اسلام و مالکیت 148
- صبر و شکیبایی 161
- عبرت 165
- قضاء و قاضی 168
- اشاره 185
- توحید 190
- معاد 206
- نماز 215
- امر به معروف و نهی از منکر 220
- تکبر 228
- دنیا 233
- روزه 237
- عفو و عذاب 239
- علم - عمل - ایمان 241
- حسن خلق 250
- اندرزها 253
رفع نمایید .
در کشور مصر برای تکمیل سازمان دولت از ایجاد دادگاه ها و مراکز عدالت ناچار خواهی بود .
آری ، ای مالک تو را به قضات کامل و پرهیزکاری نیاز شدید است ولی با چه زبان سفارش کنم که داوران قضایا را باید از نخبه دانشمندان اسلام که به زینت اخلاق تا حد نهایی آراسته باشند انتخاب کنی در جامعه مصر بنگر ، آنکه از همه پرهیزکارتر او داناتر است به نام قاضی برگزین ، قاضی باید دانشمند و آن چنان آگاه به تمام مسائل فقه و آیات قرآن باشد که با اندک توجه آنچه را از منابع اسلامی بخواهد به خاطر آورده و از همه مهمتر با تقوا و پرهیزکار باشد .
راستی روزی که محل داوری به اشخاص بی تقوا داده شود چه خواهد شد ؟
امام ششم علیه السلام از امیر المؤمنین نقل می کند : که یکی از ملوک بنی اسرائیل داوری مرکز دادگستری را به دو نفر قاضی واگذار کرده بود ، این دو قاضی دارای دوستی بودند که از هر جهت به صفات انسانی آراسته و مردی بود پرهیزکار و شایسته ، و به خاطر حسن اخلاق گاهی از اوقات به حضور سلطان بار یافته و با او از هر دری سخن گفته می شد .
پیش آمدی برای سلطان رخ داد که نیاز به مرد نیکوکار و صالحی شد ، چون در مرکز قضاوت دو قاضی برای شهادت از مردان با فضیلت استمداد می جستند ، سلطان از آن دو قاضی مردی را خواست که به زیور صلاح و تقوا آراسته باشد آن دو همان شخص را معرفی کرده و سلطان هم مأموریت کار خود را به او واگذار کرد .
آن مرد زنی داشت زیبا و آراسته ، آن دو قاضی را طلبید و برای همسری خود به آن دو قاضی به نیکی و خیر وصیت کرد و به دنبال مأموریت شتافت .
روزی دو قاضی برای امور خانه آن مرد به در سرایش آمدند ، انگیزه حیوانی آن دو آنان را به خیانت در امانت دعوت کرد ، به آن زن پیشنهاد داده و در صورت