صدف کوثر صفحه 16

صفحه 16

میسره چون برمی گردد ، سخن راهب را برای

بانویش بازگو می کند و در ضمن مشاهدات خود می گوید که چون هوا گرم می شد ، دو فرشته ، بالهای خود را بر سر او می افراشتند و بر او سایه می انداختند .(71)

سالها پیش نیز یکی از احبار یهود ، جوان هاشمی را در منزل خدیجه دید و به او گفت : « او همان پیامبر موعود است که نشانه های او را در تورات خوانده ام . بانویی از قریش با او ازدواج می کند که سرور بانوان بهشت است ؛ مبادا تو از این شرف محروم شوی » .(72)

ورقه بن نوفل ، پسر عموی خدیجه نیز او را تشویق می کرد و می گفت : « پیامبری که برای این امّت وعده داده شده است و ما در انتظار او هستیم ، وقت ظهورش فرارسیده است ؛ به راستی ، محمّد ، همان پیامبر موعود این امّت است » .(73)

پدیدار شدن این بشارتها و نویدها ، پشت سرِ یکدیگر ، فرزانه قریش را در تصمیم خود محکم تر می ساخت و او را در موضع سرسختی که گرفته بود مصمّم تر می ساخت . این نویدها بود که همه اشراف منطقه را در نظرش بی اهمیّت می ساخت و تنها آن جوان هاشمی را شایسته همسری جلوه می داد .

گامی استوار به سوی زندگی پایدار

حضرت خدیجه ، گذشته از جمال ، کمال ، مال و منال ، از دانش ، بینش ، اصالت اندیشه ، سلامت فکر ، صلابت رأی ، دقّت نظر و قدرت تصمیم گیری به موقع برخوردار بود . از این رهگذر پس از دست ردّ زدن بر سینه سلاطین یمن ، اشراف طائف و بزرگان حجاز ، تصمیم گرفت که با عزم جزم ،

سنّت رایج را بشکند و در انتظار خواستگاری از سوی جوان هاشمی ننشیند ؛ بلکه با یک سنّت شکنی ، او به سراغ شوهر ایده آل خود برود .

وی از بانوی فرزانه ای به نام « نفیسه » کمک گرفت و وعده دیدار با امین قریش طلب کرد . خدیجه در این دیدار با صراحت گفت : « ای امین قریش ! من دختر شایسته ای برای شما در نظر گرفته ام » .

امین قریش پرسید : « کیست ؟ » عرضه داشت : « هِیَ مَمْلُوکَتُکَ خَدِیجَهُ ؛ او کنیز شما خدیجه است » .(74) جوان هاشمی فرمود : « تو صاحب مال و مکنت هستی و من چیزی از مال دنیا ندارم . من ، دنبال همسری چون خود هستم » .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه