فرهنگ اخلاقی معصومین علیهم السلام حرف (آ) صفحه 19

صفحه 19

شد و در ناحیه شرقی بیت المقدس قرار گرفت و میان خود و آنان حجابی افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر برای عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی عیب و نقص بر مریم پدیدار شد. مریم سخت ترسید و گفت: من از شرّ تو به خدای رحمان پناه می برم، اگر تو پرهیزگاری! (مریم 16 و 17)

حضرت مریم علیهاالسلام به امر خداوند باردار شد. چون زمان زایمان فرا رسید، آن بانوی پاکدامن، سخنانی را بر زبان جاری ساخت که اوج نگرانی او در مورد حفظ آبرویش نشان می دهد:

درد زایمان، او را به کنار تنه درخت خرمایی کشاند. (آن قدر ناراحت شد که) گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و به کلی فراموش می شدم. (مریم: 23)

5. حضرت یوسف علیه السلام از آبرو نمی گذرد.

داستان زندگی حضرت یوسف علیه السلام یکی از داستان های عبرت انگیز قرآن است. قرآن کریم درباره ماجرای یوسف و همسر عزیز می فرماید:

«و هر دو (یوسف و زلیخا) به سوی در دویدند، در حالی که همسر عزیز، یوسف را تعقیب می کرد) و پیراهن او را از پشت (کشید و) پاره کرد. در این هنگام، عزیز مصر، زن خویش را نزدیک در یافت. آن زن گفت: کیفر کسی که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند جز زندان یا عذاب دردناک چه خواهد بود؟! (یوسف) گفت: او مرا با اصرار به خود خواند!

در این هنگام، شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد که: اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده است، آن زن راست می گوید و او از دروغ گویان است. اگر پیراهن او از پشت پاره شده است، آن زن دروغ می گوید و او از راست گویان است. هنگامی که (عزیز مصر) دید پیراهن او [= یوسف] از پشت پاره شده است، گفت: این از مکر و حیله شما زنان است که مکر و حیله شما زنان، عظیم است. ای یوسف! از این موضوع صرف نظر کن». (یوسف: 24 _ 29)

حضرت یوسف چاره ای جز سکوت ندارد و خاموش می ماند، ولی زلیخا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه