منسوبین پیامبر (ص) صفحه 2

صفحه 2

اشاره

حمزه بن عبدالمطلب، عموي پيامبر گرامي اسلام بود، دو سال پيش از ولادت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ديده به جهان گشود.در ميان جوانان قريش در دلاوري و بزرگواري برجسته و در آزادانديشي، آزادمنشي وستم‌ستيزي سرآمد بود.سلحشوري و توان رزمي وي همزمان با آغاز دوره جواني نمودار شد.آن آزادمرد، حتي پيش از پذيرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهاي مشركان حمايت مي‌كرد، گرويدن وي به اسلام موجب سربلندي دين خدا شد؛ زيرا پس از آن مسلمانان از انزوا بيرون آمدند و قريش با درك پشتيباني توانا و استوار حمزه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) از آزارهاي خود كاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان ملايمتر شد.حمزه (عليه السلام) همراه ديگر مسلمانان به مدينه هجرت كرد و خدمات ارزنده‌اي بويژه درامور نظامي ارائه داد.پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) به مسائل دفاعي حكومت نوبنياد خود اهتمام خاصي داشتند. ايشان با تشكيل گروههاي رزمي درصدد برآمدند امنيت مدينه را تامين كرده، مسلمانان رابراي رويارويي با دشمنان آماده سازند. بر اين اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستين گروه گشتي رزمي را به فرماندهي حضرت حمزه (عليه السلام)، اعزام نمودند. گرچه اين‌رويارويي بدون درگيري پايان يافت ولي نشانه‌اي از اقتدار سپاه اندك اسلام دربرابر كاروان بزرگ مشركان بود.رسول گرامي اسلام در ربيع‌الاول سال دوم هجرت غزوه ابواء را تدارك ديد و در جمادي‌الاولي غزوه ذات العشيره را به قصد تعقيب كاروان قريش سازماندهي كرد.در اين دو غزوه نيز پرچمدار سپاه اسلام، حضرت حمزه بود.آن رزمنده نستوه در جنگ بدر حضوري درخشنده داشت. اين نبرد با امدادهاي الهي ودلاوري‌هاي بي‌مانند اميرمومنان علي (عليه السلام) و سلحشوري حمزه، با پيروزي قاطع سپاه اسلام به پايان رسيد. در اين پيكار تني چند از سران كفر به دست تواناي حمزه به هلاكت رسيده يا به اسارت درآمدند. طعيمه بن‌عدي و ابوقيس بن فاكه از جمله اين كشته شدگان بودند؛ و اسود بن‌عامر به دست حمزه به اسارت درآمد، سيدالشهدا حمزه بن عبدالمطلب در غزوه بني قينقاع پرچمدار سپاه اسلام بود. يهوديان بني قينقاع نخستين گروه يهود بودند كه با اسلام اعلام جنگ نمودند، سپاه اسلام قلعه آنها رامحاصره كرد. آنگاه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آنان را از مدينه تبعيد نمود و اموالشان را مصادره كرد.يك سال پس از جنگ بدر، غزوه احد با هدف مقابله با مشركاني كه براي انتقام‌گيري از مسلمانان و جبران شكست بدر به سمت مدينه آمده بودند آغاز گرديد.حمزه و برخي ديگر از مسلمانان سلحشور، معتقد به جنگ برون شهري بودند، حمزه به رسول خدا عرض كرد:سوگند به آن كه قرآن را بر تو فرستاد امروز دست به غذا نخواهم برد، مگر آنكه بيرون مدينه با شمشير خود بر دشمن بتازم!حضرت حمزه (عليه السلام) از معدود قهرماناني بود كه در جنگ، نشان بر خود مي‌نهاد و بدين وسيله خود را به دوست و دشمن معرفي مي‌كرد. او نمونه‌اي از شجاعت و دليري در ميدان نبرد بود، خود را به اعماق صفوف دشمن مي‌رساند و با دشمن درگير مي‌شد، از قدرت بازوي برجسته‌اي بهرهمند بود. دراحد با دو شمشير پيش رسول خدا مي‌جنگيد و مي‌گفت: من شير خدا هستم!

شهادت

در احد، به هنگام تهاجم دشمن، وفادار و ثابت قدم از رسول خدا دفاع مي‌كرد و توانست سي مشرك جنگجو را به هلاكت برساند. يكي از مشركان به نام وحشي زير درختي دركمين آن سردار دلاور نشسته بود حمزه او را ديد و آهنگ او كرد. يكي از دشمنان راه را بر او بست، حمزه به او حمله كرد و وي را به قتل رساند. سپس با شتاب به سوي وحشي خيز برداشت ولي پايش در گل سر خورد و به زمين افتاد. در اين هنگام وحشي زوبين به سويش پرت كرد... و بدين ترتيب آن بزرگوار پس از عمري جهاد در راه خداو ياري پيامبر گرامي به ملكوت اعلي پيوست و آن سردار رشيد، شهيد شاهد بارگاه الهي شد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در منزلت او فرمود:سالار شهيدان در روز قيامت نزد خداوند حمزه است مزار آن سردار شهيد و ديگرشهيدان احد همواره زيارتگاه عاشقان و عارفان الهي و الهام‌بخش جهاد و شهادت به مبارزان بوده است.السلام عليك يا عم رسول الله السلام عليك يا خير الشهداء السلام عليك يااسد الله و رسوله

خديجه

حضرت خديجه دختر خويلد، زني پاكدامن و عفيف بود و از بازرگانان قريش به حساب مي آمد.وي به دنبال مرد اميني مي گشت كه زمام تجارت او را بر عهده بگيرد.امانت داري محمدبن عبداللّه در ميان مردم شهرت داشت.از اين رو، خديجه به دنبال پيامبر (ص) فرستاد و گفت: چيزي كه مرا شيفته تو كرده راستگويي، امانتداري و اخلاق پسنديده تو است و من حاضرم دو برابر آنچه به ديگران مي دادم به تو بدهم و دو غلام خود را نيز همراه تو بفرستم كه در تمام مراحل فرمانبردار تو باشند.نبي گرامي اسلام (ص) نيز دعوت خديجه را پذيرفتند و كاروان قريش به حركت درآمد.سفر بازرگاني پرسودي بود.پس از تجارت، كاروان به مكه بازگشت و پيامبر گزارش سفر را براي خديجه تشريح كرد.چيزي نگذشت كه ميسره غلام خديجه نيز واردشد و آنچه را در اين سفر ديده بود موبه مو براي مولايش تعريف كرد و گفت: امين در بصري، به منظور استراحت، زير سايه درختي نشست.در آن هنگام، چشم راهبي به امين افتاد و از من نام او را پرسيد و سپس چنين گفت: اين مرد، همان پيامبري است كه در تورات و انجيل، درباره اوبشارت هاي فراواني خوانده ام!.حضرت خديجه ي پس از اين سخنان، علاقه مفرطي به محمدر، كه سرچشمه آن از معنويت وي سرچشمه مي گرفت، در خود احساس مي كند.و پس از آن در عالم رويا مي بيند كه خورشيد، بالاي مكه چرخ خورد و كم كم پايين آمد و در خانه او فرودآمد.دختر خويلد، خوابش را براي عموزاده خود ورقه بن نوفل كه از دانايان عرب بود، نقل مي كند و عموزاده اش مي گويد: تو با مرد بزرگي ازدواج خواهي كرد كه شهرت او عالم گير خواهد شد.خديجه به اين ازدواج تمايل پيدا مي كند، لذا نفيسه، دختر عليه را كه از زنان قريش و دوستان نزديكش بود، مامور ابلاغ اين پيام به محمدبن عبداللّه ر مي كند.فرستاده خديجه به پيامبر (ص) مي گويد: محمد!.چرا شبستان زندگي خود را با چراغ همسر روشن نمي كني؟.هرگاه من تو را به زيبايي و ثروت، شرافت و عزت دعوت كنم مي پذيري؟.پيغمبر فرمودند: منظورت كيست؟.نفيسه، خديجه را معرفي مي كند.پيغمبر مي فرمايند: آيا خديجه به اين كار راضي مي شود، با اين كه وضع زندگي من با او فرق زيادي دارد؟.نفيسه مي گويد: اختيار او به دست من است و من او را حاضر مي كنم.پس از آن، پيامبر اكرم (ص) با عموهاي بزرگوار خود، جريان را در ميان نهادند.مجلس باشكوهي تشكيل و عقد نكاح پيغمبر و خديجه جاري شد.بعد از ازدواج آن دو، الفت، محبت و معنويتي ميانشان پديد آمد كه خديجه تمام ثروت خود را در اختيار محمد گذاشت.آن گاه كه پيامبر به رسالت مبعوث شد، اولين زني كه به محمدر ايمان آورد، خديجه بود.خديجه به همراه همسرش و علي بن ابيطالب (ع) به مسجدالحرام مي رفت و در آن جا به پيغمبراكرم (ص) اقتدا مي كرد و با ايشان نماز ميخواند.اين حركت، نشانه شجاعت، راست قامتي و ايمان خديجه است.در چنان شرايطي كه تمام دشمنان اسلام عليه پيغمبر (ص) قدبرافراشته اند، او با يك دنيا تعبد، به كنار كعبه مي آيد و به نماز مي ايستد و عملا با تمام بت ها و طاغوت ها مبارزه مي كند.در زماني كه مشركين و كفار، با سخت ترين شكنجه ها تلاش مي كردند تا راه نفوذ اسلام را در سطح عربستان، سدكنند و بارها در مسير مسجدالحرام تا خانه، به پيامبر سنگ مي زدند، خديجه گاه سپري بود كه سنگ ها را بر جان مي خريد تا كمتر به دست و پاي پيغمبر آسيبي برسد.حضرت خديجه، علاوه بر همسري رسول خدار، لياقت مادري فاطمه (س) را دارد كه با عنوان ام الائمه، ارزش هاي شكل گرفته در زمان پيامبري محمدبن عبداللّه (ص) را تا انتهاي دنيا، حفظ و پاسداري مي كند.ارزش هايي كه بدون حمايت خديجه پديدار نمي شد و آن بانوي گرامي، با دلداري دادن همسرش، بذل تمامي ثروتش و با شجاعت و شهامتش، به پيامبر قدرتي مي داد كه با دلگرمي به ترويج اسلام بپردازد و از آزار دشمنان نهراسد.اين واقعيت در سال دهم بعثت، عيان تر شد و آن زماني بود كه خديجه، پيامبر را تنها گذاشت، كوله بار سفر را بست و به سوي معشوق شتافت.پيامبر گرامي اسلام (ص) بعد از اين واقعه، جنازه حضرت خديجه را در مكاني به نام حجون، در مكه دفن كردند.قبل از دفن، خود به ميان قبر رفتند و جنازه را در آن نهادند و با دست مبارك خود بر آن خاك ريختند.

زينب بنت جحش

زينب، دختر جحش و اميمه، از زنان روزه دار، شب زنده دار، نيكوكار و نمونه اي بود كه در جنگ احد منشا خدمات مهمي واقع شد.وي كه از اشراف زادگان قريش بود، به پيشنهاد حضرت محمدر، به همسري زيدبن حارثه درآمد.زيد كه غلام حضرت خديجه بود و آن حضرت، وي را به پيامبر اكرم (ص) بخشيده بود، توسط نبي گرامي اسلام (ص) آزاد شد.پس از آن، پيامبر وي را پسر خود ناميده، از زينب براي او خواستگاري كردند.خانواده دختر هم به خاطر دستور حضرت محمدر، زيد را به دامادي پذيرفتند و بدين گونه زينب به خانه شوهر رفت.اين ازدواج، در حقيقت مقدمه اي براي شكستن يك سنت غلط جاهلي بود و زينب از جانب خداوند و پيامبرش مامور شده بود تا به عنوان يك زن با شخصيت و سرشناس با برده اي ازدواج كند، آن هم در زماني كه هيچ كس به اين نوع ازدواج تن نمي داد.پس از مدتي بين زيد و زينب اختلاف افتاد و تصميم گرفتند كه از هم جدا شوند.خداوند به پيامبر (ص) دستور داد: و اذ تقول للذي انعم ا للّه عليه وانعمت عليه امسك عليك زوجك واتق اللّه، به زيد كه مورد لطف خداوندو تو واقع شده است، مي گويي: همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهيز.كوشش پيامبر (ص) به ثمر نرسيد و زينب و زيد، بر اثر ناسازگاري هاي اخلاقي از يكديگر جدا شدند و پيامبر گرامي اسلام (ص)، به فرمان خداوند بزرگ، براي جبران شكست زينب، وي را به همسري خود برگزيدند.زينب كه در گذشته همسر پسرخوانده رسول اللّه بود، اينك به دستور پروردگار با رسول خدار ازدواج مي كند تا سنت غلط ديگري نيز در آن دوران باطل شود.عقد اين همسري را خداوند اجرا مي كند، چنانچه قرآن مي فرمايد: هنگامي كه زيد از همسرش جدا شد، ما او را به همسري تو درآورديم تا مشكلي براي مومنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هاي آنها، هنگامي كه از آنان طلاق گيرند، نباشد.اين ازدواج، افتخاري براي زينب شد كه همواره بر آن مي باليد و مي گفت: مرا خدا براي پيامبر برگزيده است.آن هنگام كه خبر اين ازدواج را به زينب دادند، از خوشحالي سر بر خاك گذارد و پروردگارش را سجده كرد.وي، زني نيكوكار بود و با دستمزد كارش، به مستمندان رسيدگي و كمك مي كرد و آن را به مصرف تهيدستان مي رساند.در زمان خليفه دوم، از بيت المال مسلمين، سالي دوازده هزار درهم به او مي دادند، ولي او فقط يك بار آن را گرفت و بين فقرا و بينوايان تقسيم كرد.سپس گفت: خدايا!.در سال آينده اين مال را نصيب من مفرما كه فتنه است.اين خبر به خليفه دوم رسيد.تعجب كرد و گفت: بايد به اين زن بيشتر كمك شود.سپس هزاردرهم ديگر برايش فرستاد و پيام داد كه شنيده ام آن پول را به فقرا بخشيده اي، اين پول را براي خودت بردار.زينب اين هزاردرهم را نيز به مصرف تهيدستان رسانيد و خود درهمي از آن، برنداشت.آن بانوي نمونه در سال بيستم هجري زندگي را بدرود گفت و در حالي كه 53 سال بيشتر نداشت، به ديار باقي شتافت.

عبداللّه بن عباس

اشاره

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه