- پیشگفتار 1
- جنبه های اجتماعی در پزشکی قدیم و جدید 3
- اشاره 3
- پیشگیری یا درمان 5
- تاریخچه پزشکی 8
- نارسایی پزشکی در عصر حاضر 14
- سخنی درباره سوگندنامه های پزشکی 17
- سوگندنامه بقراط 19
- اشاره 21
- تعریف علم اخلاق 21
- موضوع علم اخلاق 23
- هدف علم اخلاق 23
- اهمیت علم اخلاق در اسلام 24
- اقسام اخلاق 24
- کلیاتی در مورد اخلاق پزشکی 25
- اشاره 27
- اهمیت پزشکی 27
- اهمیت پزشکی از نظر اسلام 28
- مقام پزشک در جامعه اسلامی 30
- مقام و منزلت بیمار از دیدگاه اسلام 32
- روابط پزشک و بیمار 35
- اخلاق پزشکی در کلیله و دمنه 39
- درباره رازداری 43
- اشاره 43
- انواع رازها 44
- حفظ راز 44
- راز پزشکی 46
- ویژگیهای لازم برای دانشجو واستاد علوم پزشکی 51
- اشاره 52
- تندرستی و صحت جسم 52
- شرایط طبیب خوب 52
- دانش پزشکی 52
- حُسن اخلاق 53
- وظایف پزشک 54
- صفات برجسته یک پزشک 55
- اشاره 62
- مشاوره 62
- ارجاع بیمار به متخصص 63
- سخنی درباره مشاوره 64
- اختلاف عقیده پزشک و مشاور 64
- اشاره 65
- آداب نسخه نویسی و تجویز دارو 65
- نسخه و مشخصات آن 66
- برخی مسایل دیگر 69
- اشاره 72
- مرگ بی درد و رنج یا تسریع مرگ بیمار 72
- اخلاق پزشکی در حوادث پیش بینی نشده 73
- قسمتی از آئین نامه نظام پزشکی 74
- انواع بیماران 76
- شرایط معلم اخلاق پزشکی 77
- اهمیت عیادت از بیماران 79
- چگونگی عیادت از بیماران 79
- اشاره 79
- نکاتی دیگر 81
- مواردی که بیماران در ارتباط با پزشک باید رعایت کنند 83
- سخن آخر 85
- برخی منابع دیگر 86
است.
از زمانهای گذشته، درباره این که سرچشمه اخلاق چیست، مکتبهای گوناگونی وجود داشته که در میان آنها، سه مکتب از همه مهمتر و بحث انگیزتر است. 1- مکتب اَشاعره، که حُسن و قبح ذاتی را رد می کند و می گوید: هیچ چیز خوب یا بد نیست. خوب آن است که خداوند به انجام آن فرمان داده و بد، کاری است که خداوند مردم را از آن نهی فرموده است. از نظر این مکتب، آدمکشی از آن جهت بد است که خداوند از آن منع کرده و نیکی به دیگران به این سبب خوب است که خداوند مردم را به انجام دادن آن، فرمان داده است. برای رد کردن این مکتب، نیازی به استدلال نیست، زیرا وجدان همه خردمندان گواهی می دهد که جانب داری از ستم دیدگان، در همه جا، نیک و پسندیده و دورویی و نفاق در همه جوامع بشری و در هر جا و هر زمانی، نادرست و زشت است. 2- مکتب مادیگرایی: این مکتب که بر پایه اَصالت مادّه نهاده شده است، زیربنای همه خوی و سرشت انسان را روابط اقتصادی می داند، به این معنا که مثلاً بخل و حسد از سوی انسان بخیل و حسود به خاطر آن است که بخیل از آینده اش نگران است و برای همین، از هزینه کردن سرباز می زند و برای تأمین آینده به پس انداز رو می آورد. حسود نیز، چون در جامعه ای طبقاتی و نابرابر زندگی می کند، به دارایی سرمایه دار حسادت می ورزد؛ و نیز غارت و چپاول اموال سرمایه دار را از آن جهت که دسترنج کارگران را اندوخته است، مجاز و روا می داند. پس این جامعه و روابط اقتصادی آن است که دزد و دروغگو و... را می پروراند. این گونه صفات، فرایند جامعه طبقاتی است و در نظام کمونیستی که طبقات از میان می رود، جایی برای دروغ، حسد، دزدی و... نمی ماند!