حکیمانه: مجموعه لطایف و حکایات ... صفحه 122

صفحه 122

کوچک)، باید نیکوسیرتی و داد و انصاف داشته باشد.» اسکندر از سخنش خوشش آمد و شغل پیشینش را به او باز داد.(1)

گفته اند خسرو پرویز، ستاره شناسی داشت که در علم نجوم مهارتی تمام داشت. روزی ستاره شناس به او گفت: «ای امیر! در طالع خود دیدم که در این روزها خطری برای من در راه است. اگر فرمان باشد، یک هفته مرا در کاخ جای دهند تا از خطر ایمن شوم.» خسرو دستور داد تا او را در کاخ خود که خواب گاهش بود، جای دادند. ستاره شناس تا یک هفته در آنجا به سر برد تا شبی که جمعی از دشمنان خسرو که قصد جانش را داشتند، خواب گاه او را یافتند. پس زیر کاخ نقبی زدند. از قضا از آنجا سر درآوردند که ستاره شناس خوابیده بود و او را کشتند. خسرو بیدار شد و تأسف بسیار خورد و دانست که آنچه در روز ازل مقدّر شده است، ردّ نمی شود و قضا و قدر کار خود را می کند.(2)

ج) رابطه حاکم و مردم

پادشاهی خواب دید که همه دندان هایش ریخت. صبح خواب گزاری را فرا خواند تا خوابش را تعبیر کند. خواب گزار گفت: «همه فرزندان و خویشاوندان تو می میرند و تو شاهد مرگ آنها خواهی بود.» پادشاه از این تعبیر بسیار اندوهگین و غضبناک شد و دستور داد تا تمام دندان های خوابگزار بیچاره راکشیدند و زبانش را قطع کردند. آن گاه خواب گزاری دیگر را خواستند و شاه خواب خود را برای او بازگو کرد. خواب گزار دوم، مردی دانا و خوش طبع بود. گفت: «ای پادشاه! خواب شما نشانه عمر طولانی شماست و تعبیرش این است که عمر پادشاه درازتر


1- . بهارستان، ص 58.
2- . جامع التمثیل، صص 213 و 214.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه