حکیمانه: مجموعه لطایف و حکایات ... صفحه 126

صفحه 126

3

لطایف و حکایت های اقتصادی

الف) فقر

- بزرگی گفته است: «آن ناداری که تو را از ستم کاری بازدارد، بهتر از بی نیازی است که به گناهت وا دارد».(1)

- زن درویشی عیال وار به خانه همسایه اش می رفت که عزادار بودند. مرد گفت: «برای کودکان چیزی گذاشته ای که بخورند؟» گفت: «در خانه هیچ چیز نبود که بگذارم!» درویش گفت: «پس عزای واقعی در خانه خودمان است، تو کجا می روی؟»(2)

- حکیمی گفت: «از شرف بینوایی است که هیچ کس در فقر، عصیان نمی کند و بیشتر افرادی که به سرکشی می پردازند، خود را بی نیاز می پندارند».(3)

- به عارفی گفتند: «بلایی می شناسی که چون کسی در آن درماند، به او رحم نکنند و نعمتی دانی که منعمش را حسد نورزند؟» گفت: «فقر».(4)

- از عارفی پرسیدند: «چرا مدح گرسنگی می گویی؟» گفت: «اگر فرعون هم گرسنه بود، هرگز «اَنَا رَبُّکُمْ الاَعْلَی» نمی گفت».(5)

- سقراط تهی دست بود. پادشاهی به او گفت:


1- . همان، ص 338.
2- . گنجیه لطایف، ص 116.
3- . کشکول، ص 340.
4- . همان، ص 386.
5- . تذکره الاولیاء، ص 169؛ حکایت و حکمت، ص 92.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه