حکیمانه: مجموعه لطایف و حکایات ... صفحه 129

صفحه 129

ج) مال اندوزی

- بزرگی گفته است: «گردآوردن مال، جز به پنج خصلت میسر نشود: رنج بردن در کسب آن؛ بازماندن از آخرت؛ بیم از نیست شدن آن؛ تحمل نام بخل که مانع از دست رفتنش شود و بریدن از یاران به سبب مال داری».(1)

- مردی آزمند همه عمر شب و روز کار می کرد و بر مال و خواسته خود می افزود تا جایی که سیصد هزار سکه طلا فراهم آورد. یک صد هزار آن را املاک خرید و یک صد هزارش را زیرزمین پنهان کرد و یک صد هزار دیگر نزد مردم شهر خود گذاشت و آسوده نشست تا باقی عمر را راحت بخوابد و چون با این خیال بر ناز بالش دولت تکیه کرد، ناگاه عزرائیل را پیش روی خود دید. التماس کرد و گفت: «صد هزار دینار بگیر و مرا سه روز مهلت ده.» عزرائیل این سخن نشنید و به سوی گلویش چنگ برد. مرد فریاد کشید و گفت: «سیصد هزار دینار بگیر و مرا یک روز مهلت بده.» عزرائیل گفت: «در این کار مهلت نیست.» مرد آزمند گفت: «پس اگر چنین است، اجازه بده تا یک حرف بنویسم.» عزرائیل گفت: «زودتر بنویس.» مرد نوشت: «ای مردم! من هیچ مقصودی از خریدن عمر و امان و مهلت خواستن نداشتم جز آن که شما بدانید اگر عمر به سرآید، حتی یک ساعت از آن را به سیصد هزار سکه طلا نمی فروشند پس قدر عمر و زندگی را بدانید».(2)

د) اسراف

- مردی از حکیمی پرسید:«خداوند در قرآن به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

فرمود: «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ؛ هیچ تر و خشکی وجود ندارد، جز اینکه در کتابی آشکار (قرآن) ثبت است.» حال بگو


1- . کشکول، ص 619.
2- . طنز و رمز در الهی نامه، ص 281.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه