حکیمانه: مجموعه لطایف و حکایات ... صفحه 22

صفحه 22

خواجه ای میوه ای به غلامش داد. غلام میوه را گرفت و با رغبت تمام خورد. خواجه، خوردن غلام را می دید و پیش خود می گفت: «کاشکی نیمه ای از آن میوه را خود می خوردم. بدین رغبت و خوشی که غلام میوه را می خورد، باید که شیرین و مرغوب باشد.» پس به غلام گفت: «یک نیمه از آن به من بده که بس خوش می خوری.» غلام، نیمه ای از آن میوه را به خواجه داد، ولی خواجه چون قدری از آن میوه خورد، آن را بسیار تلخ یافت. روی درهم کشید و غلام را عتاب کرد که: «چنین میوه ای را بدین تلخی، چه گونه خوش می خوری؟» غلام گفت: «ای خواجه! بس میوه شیرین که از دست تو گرفته و خورده ام، اکنون که میوه ای تلخ از دست تو به من رسیده است، چه گونه روی در هم کشم و پس دهم که شرط جوان مردی و بندگی این نیست. صبر بر این تلخی اندک، سپاس شیرینی های بسیاری است که از تو دیده ام و خواهم دید».(1)

بزرگی گفته است بردباری بر سه گونه است: «بردباری بر گناه، بردباری بر طاعت خدا و بردباری بر مصیبت».(2)

5. بی نیازی

به حکیمی گفتند: «در هفتاد سالگی هم مال جمع می کنی؟» او گفت: «مرد بمیرد و پس از وی مالی به دشمن بماند، بهتر از آن است که در زندگی به دوست نیازمند شود».(3)

دو برادر بودند که یکی به خدمت شاه و دیگری به کار آزاد پرداخت و با زور بازو، زندگی خود را اداره می کرد. روزی برادر توانگر که در خدمت سلطان بود، به


1- . بدیع الزمان فروزان فر، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1347، چ 2، ص 55.
2- . کشکول، ص 182.
3- . همان، ص 443؛ گزیده زهرالربیع، ص 149.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه