حکیمانه: مجموعه لطایف و حکایات ... صفحه 50

صفحه 50

اخلاص

و صفا کجا باشد».(1)

22. فروتنی

به حکیمی گفتند: «بیان کدام حقیقت روا نیست؟» گفت: «آن که مرد از نیکی های خود بگوید».(2)

روزی امام حسین علیه السلام از جایی می گذشت. دید چند نفر فقیر گلیمی به زمین انداخته و اندکی نان خشک روی آن نهاده اند و می خورند. بر آنها سلام کرد. آنها جواب سلام امام را دادند و گفتند: «بفرمایید از این غذا بخورید.» امام کنار آنها روی خاک زمین نشست. سپس فرمود: «اگر این نان، صدقه نبود، با شما می خوردم.» سپس به آنها فرمود: «برخیزید و به خانه من بیایید. امروز مهمان من باشید.» آنها برخاستند و همراه امام به خانه ایشان آمدند. امام به آنها غذا و لباس داد. سپس دستور داد به هر کدام مبلغی پول دادند و با این شیوه آنها را خشنود کرد.(3)

23. ایمان

شخصی به دیگری گفت: «آیا تو مؤمنی؟» مخاطب در پاسخ گفت: «اگر منظور، این سخن پروردگار است که می فرماید: «آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا ؛ ما به خدا و کتابی که بر ما نازل شده ایمان آورده ایم.» (آل عمران: 84) بله. اگر منظورت، مؤمنی است که در این آیه آمده است: «إِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛ مؤمنان آنها هستند که چون ذکری از خدا شود، دل هاشان لرزان و ترسان شود.» (انفال: 2) نمی دانم».(4)

هنگامی که حضرت یوسف علیه السلام را برای فروش به بازار مصر بردند، مردی با


1- . همان، ص 453.
2- . همان، ص 594.
3- . بحارالانوار، ج 44، ص 191.
4- . کشکول، ص 408؛ لطیفه های قرآنی، ص 60.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه