حکیمانه: مجموعه لطایف و حکایات ... صفحه 56

صفحه 56

32. ادب

بادیه نشینی به پسرش گفت: «ای پسرکم! ادب، ستونی است که خردها را تأیید می کند و زیوری است که نسب های غیراصیل را زینت می دهد و دانا از آن بی نیاز نیست، هر چند طبعی درست داشته باشد؛ زیرا به ادب نیازمند است، تا شکوفا شود، همچنان که زمین از آب بی نیاز نیست، تا بارور شود».(1)

33. دین داری

از انوشیروان پرسیدند: «کدام سپر است که جان را نگاه دارد؟» گفت: «دین».(2)

34. قدر دانستن فرصت

از انوشیروان پرسیدند: «بزرگ ترین مصیبت ها کدام است؟» گفت: «آن که بر کار نیک توانا باشی و چندان انجام ندهی که از دست بدهی».(3)

شخصی نزد حکیمی رفت و از او کمک خواست تا بتواند روزهای بهتری را بگذراند. حکیم قلمی برداشت و در پاسخ نوشت: «هیچ روزی باز نمی گردد و یک بند انگشت زمان، از یک ذرع شمش طلا برتر است».(4)

35. خوش گمانی

یکی از بزرگان گفت پارسایی را: «چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه سخن ها گفته اند؟» گفت: «بر ظاهرش، عیب نمی بینم و در باطنش، غیب نمی دانم».(5)


1- . همان، ص 328.
2- . اندرز حاکمانه، ص 34.
3- . کشکول، ص 640.
4- . سیصد حکایت و لطیفه، ج 1، ص 40.
5- . گلستان سعدی باب دوم، ص 71.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه