- دیباچه 1
- 1. تهذیب نفس 7
- الف) اخلاقی 7
- 3. زهد 17
- 4. صبر 20
- 5. بی نیازی 22
- 6. قناعت 24
- 7. تقوا 26
- 8 . عفو و گذشت 28
- 12. همسایه داری 38
- 14. صدقه 40
- 15. خدمت به خلق 41
- 16. حسن خلق 43
- 17. توکل 44
- 18. زیرکی 46
- 19. توبه 47
- 20. یاد خدا 48
- 21. اخلاص 49
- 22. فروتنی 50
- 23. ایمان 50
- 24. سخن گویی 51
- 25. حقوق والدین 52
- 26. سخاوت 53
- 27. جوان مردی 54
- 28. توجه به نعمت 54
- 29. میانه روی 54
- 30. شوخی 55
- 31. مدارا 55
- 35. خوش گمانی 56
- 34. قدر دانستن فرصت 56
- 33. دین داری 56
- 38. امر به معروف و نهی از منکر 57
- 37. مهمان نوازی 57
- 39. بلندهمتی 58
- 40. انفاق 58
- 41. سخاوت 59
- 42. طمع 60
- 43. بخل 60
- 44. جهل و نادانی 63
- 45. تکبر (خودستایی) 64
- 46. حرص 65
- 47. حسد 66
- 49. ریا 67
- 48. سخن چینی 67
- 51. تنبلی (کسالت) 68
- 50. خودخواهی 68
- 53. عیب جویی 69
- 54. غفلت 69
- 55. مکافات عمل 70
- 57. استهزا 71
- ب) اعتقادی 71
- 1. معاد 71
- 58. تجمل گرایی 71
- 2. لطف و بخشش پروردگار 79
- 3. خشنودی پروردگار (اطاعت) 82
- 4. دیدار پروردگار 85
- 5. خداشناسی (معرفت) 86
- 7. استجابت دعا 90
- 8 . خشم پروردگار 91
- الف) نصایح و انتقاد مردم به حاکمان 100
- ب) رابطه حاکم و کارگزار 119
- ج) رابطه حاکم و مردم 122
- د) قضاوت 124
- لطایف و حکایت های اقتصادی 126
- الف) فقر 126
- ب) قرض 128
- د) اسراف 129
- ه) تفاوت فقیر و غنی 130
- ز) کار 131
- زیرنویس ها و کلمات قصار 132
- کتاب نامه 160
چنان غرق گشته که نه از سابقه خود و نه از خاتمه کار می ترسد. هر روز بامداد، فرشته ای ندا می کند: ای فرزندان آدم، شما را برای امری عظیم آفریدند، در حالی که شما از آن غافلید».(1)
55. مکافات عمل
حکایت است که مردی از غلام خود خواست قدری گندم بکارد. غلام جو کاشت. وقتی زمان درو رسید، با اعتراض به غلام گفت: «مگر نگفته بودم که گندم بکاری؛ چرا خلاف امر من را انجام دادی و جو کاشتی؟» غلام در پاسخ گفت: «گمان می کردم از جو هم گندم می روید.» گفت: «ای نادان! آیا دیده ای که کسی جو بکارد و گندم بردارد؟» غلام گفت: «پس چگونه است که تو گناه می کنی و انتظار ثواب داری؟»(2)
روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام به اصحاب خود فرمود: «من در تمام عمر خود، در حق کسی، نه نیکی کرده ام و نه بدی.» اصحاب با تعجب عرض کردند: «ای امیرمؤمنان! معنی این سخن را نفهمیدیم.» فرمود: «هر کس در حق کسی نیکی کند، جزای آن به خودش برمی گردد و چنان که بدی از او به کسی برسد، خودش گرفتار مجازات آن بدی خواهد شد. بنابراین، در حقیقت، در حق خود نیکی و بدی کرده است».(3)
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «چرا بعضی از مؤمنان و کافران هنگام مرگ راحت جان می دهند و خندانند؟» فرمود: «علت شادی مؤمن این است که زمان گرفتن ثوابش فرا رسیده است و خوشحالی کافر به این جهت است که پاداش حسنات و اعمال نیک دنیایی خود را می گیرد».(4)
1- . کشف الاسرار و عده الابرار، ج 8، ص 372.
2- . حکایات برگزیده، ص 187.
3- . داستان ها و پندها، ج 10، ص 18.
4- . بحارالانوار، ج 6، ص 153.