حکیمانه: مجموعه لطایف و حکایات ... صفحه 86

صفحه 86

شخص باایمانی در بستر مرگ افتاده بود. عزرائیل آمد. بر او سلام کرد و او جواب داد. عزرائیل به او گفت: «من حاجتی به تو دارم که آهسته در گوشت می گویم.» گفت: «بگو.» عزرائیل گفت: «من فرشته مرگ هستم.» مؤمن گفت: «به تو خیرمقدم می گویم. به خدا سوگند، در همه زمین، شخص غایبی، محبوب تر از تو نزد من نبود.» عزرائیل گفت: «حاجتت چیست؟» بنده مؤمن گفت: «من حاجتی بالاتر از دیدار خدا ندارم».(1)

بزرگی را دیدند که هنگام مرگش بسیار خندان است. پرسیدند: «در این زمان چه جای شادی است؟» گفت: «سبحان الله! من از میان ستم کاران و نابه کاران و حسودان و غیبت کنندگان می روم و به زودی با ارحم الراحمین دیدار می کنم. با این وصف آیا خندان نباشم!»(2)

حضرت داوود علیه السلام از خدای تعالی پرسید: «کدام بنده را خدمت کردن شایسته تر است؟» حق تعالی فرمود: «یا داوود! آن گاه که بینی شعله طلب در درون شخصی مشتعل باشد و شوق و اشتیاق طلب حضرت عزت داشته باشد، به خدمت او قیام کن که طالبان این راه و قاصدان این درگاه، محبوب حضرت عزتند و هر آن کس که خدمت ایشان کند، چنان است که طاعتی پسندیده و عبادتی گزیده کرده باشد».(3)

5. خداشناسی (معرفت)

از عارفی پرسیدند: «از خورشید روشن تر چیست؟» گفت: «معرفت و شناخت.» گفتند: «از آب سودمندتر چیست؟» گفت: «سخن اهل معرفت».(4)


1- . المحجه البیضاء، ج 8 ، ص 266.
2- . حکایات برگزیده، ص 534.
3- . شیخ شهاب الدین سهروردی، عوارف المعارف، به اهتمام: قاسم انصاری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1375، چ 8 ، ص 72.
4- . کلمات قصار امام خمینی، صص 20 و 21؛ به نقل از: حکایت و حکمت، ص 51.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه