دخت خورشید : نیم نگاهی به زندگانی دخت رسول اکرم صلی الله علیه و آله حضرت رقیه علیهاالسلام‌ صفحه 1

صفحه 1

در دامان خورشيد و ماه

رقيه مرواريدي بود كه در صدف رسالت نمايان شد و در مدت كوتاه عمر خويش چهره تابناك و درخشاني را در دل تاريخ به وديعه نهاد. او دختر رسالت بود و در دامان مادر احسان، حضرت خديجه(س)، رشد يافته و بالنده شد. برخي از مورخان او را دختر خديجه خوانده و بر اين باورند كه پدرش يكي از همسران پيشين خديجه بوده است ولي با اندك تأمل در روايات و كتب تاريخي شيعه و اهل سنت درمي يابيم كه او دختر پيامبر(ص) است. احمد خليل جمعه در كتاب «نساء اهل البيت» مي نويسد: «رقيّه بنت رسول اللّه الهاشميه و ...»(2) و در ذيل اين مطلب نام مورخان و محدثان بزرگي را ذكر مي كند كه رقيه را دختر پيامبر(ص) مي دانند و با ذكر «هاشميه» نسب شريف اين بانو را بيان مي كند. در طبقات ابن سعد نيز فرزندان پيامبر(ص) اين گونه بيان شده اند: «... و اكبرُ بناته زينب، ثم رقية و قيل رقية ثم زينب و ام كلثوم و فاطمة هؤلاء كلّهم من خديجة ولدوا بمكّة» و بزرگترين دختر [پيامبر] زينب است و بعد رقيه و گفته شده است كه بزرگترين رقيه است و سپس زينب و ام كلثوم و فاطمه و اينها (فرزندان) همگي از خديجه بوده و در مكه به دنيا آمده اند.(3) در كتابهاي روايي مي بينيم كه نام رقيه به عنوان يكي از دختران پيامبر(ص) آمده است. از جمله در كتاب بحارالانوار به نقل از مناقب ابن شهر آشوب مي خوانيم كه: «أولادهُ: وُلِدَ من خديجة القاسم و عبداللّه و هما الطاهر و الطيّب و اربع بناتٍ: زينب و رقية و ام كلثوم و هي آمنة و فاطمة و هي ام ابيها و ...»(4) فرزندان پيامبر(ص): قاسم و عبداللّه كه طيب و طاهر نام داشتند و چهار دختر به نامهاي زينب و رقيه و ام كلثوم (آمنه) و فاطمه ـ كه او را اُم ابيها مي ناميدند ـ از خديجه(س) متولد شده اند و ...» در همين كتاب از قول چهار كتاب روايي مي نويسد كه رقيه و زينب دخترخواندگان پيامبر(ص) از «جحش» هستند و دختران پيامبر(ص) نيستند. با توجه به كثرت رواياتي كه رقيه و زينب را دختران پيامبر(ص) مي داند در مقابل اين چهار مورد، كه «بلاذري» نيز از اين جمله است، مشخص مي گردد كه رقيه دختر پيامبر(ص) است و مادر بزرگوارش نيز حضرت خديجه است. شناخت افراد با توجه به نسب و حسب آنها از سنتهاي ديرينه تاريخ نگاران بوده است. و همواره آشنايي با مردان و زنان بزرگ تاريخ يا از طريق نسبِ شريف آنان بوده و يا به وسيله دقت در ويژگيهاي والا و صفات آسماني آنان صورت مي گرفته است. رقيه، گل بوستان رسالت، در مرحله اول شناخت، نيازي به توضيح و بيان ندارد چرا كه رسول رحمت(ص)، بهترين آفريده حق، پدر اوست؛ «آفتاب آمد دليل آفتاب». سخن از عظمت و شرافت كسي كه شرف ريزه خوار خوان اوست و كسي كه آفرينش به طفيل و بهانه خلقت او ايجاد شد و هستي در خال لب او تفسير مي گردد، فرصتها مي طلبد و نوشتنهاي بي انتها، از اين رو ما قلم خويش را در مي كشيم و دريايي را با قطره اي ـ كه همانا واژه هاي نارساي ماست ـ تعريف نمي كنيم و به شعر حافظ بسنده مي كنيم كه: شهسوار من كه مَه آيينه دارِ روي اوست تاجِ خورشيد بلندش خاك نعل مركب است گفتني است كه برخي از اديبان و مفسران اشعار حافظ «شهسوار» را پيامبر گرامي اسلام دانسته و ماه، كه آيينه دار روي اوست، را به مولي الموحدين حضرت علي(ع) تعبير كرده و به تأويل برده اند و حق هم جز اين نيست.(5) مادر بزرگوار رقيه، خديجه(س) است كه در جاي جاي تاريخ صدر اسلام قدمهاي استوار و بلند او ديده مي شود. اولين زن مسلمان، اولين نمازگزار و اولين قلبي كه براي ميهمان حَرا، حضرت محمد(ص)، تپيد و با طپش خود قلب اسلام را حياتي دوچندان بخشيد. رسول خوبيها در مورد خديجه(س) مي فرمايد: آنگاه كه همه مرا تكذيب كردند او مرا تصديق كرد و آنگاه كه همه از من دوري مي كردند او مرا حمايت كرد. همانا او زن پربركتي بود ...(6) در روايات آمده است كه هرگاه دوستان خديجه(س)، پاك بانوي بهشتي به خدمت پيامبر(ص) مي رسيدند مورد احترام فراوان و اكرام حضرت ختمي مرتبت قرار مي گرفتند(7) زيرا حضرت هميشه دين اسلام را مديون ايثارگريهاي او مي دانست. در كتب اهل سنت نيز به اين نكته اشاره كرده و مي نويسند: يثني عليها، يفضّلها علي سائر امّهات المؤمنين و يبالغ في تعظيمها و ...(8) پيامبر گرامي اسلام خديجه(س) را ستايش مي كرد و بر ساير همسران خويش برتري مي داد و در بزرگداشت وي بسيار كوشا بود. از بانوي نيايش و ايثار سخن گفتن نيز مجال فراوان مي طلبد و ما به همين مختصر بسنده مي كنيم و به بررسي زندگاني نوراني رقيه دختر رسول خدا(ص) مي پردازيم تا از خرمن خصال او خوشه اي برچينيم.

تولد يك گل در بوستان رسالت

در مورد تاريخ تولد رقيه، تاريخ سكوت كرده است. همان گونه كه تاريخ تولد و وفات بسياري از مادران و همسران و دختران ائمه(ع) مشخص نيست و اگر هم تاريخي در دست باشد مورد اختلاف بوده و اقوال گوناگون دارد، تاريخ تولد رقيه نيز از اين مقوله مستثني نبوده و نيست و شايد بي مهري زمان جاهليت نسبت به زنان و يا غيرت ناموسي در پاره اي از خانواده ها و يا بي اهميتي نسبت به سرنوشت دختران و زنان علت اين شكاف و خلاء تاريخي شده باشد. به هر حال با جستجوي دقيق تر در ژرفاي تاريخ مدون اسلام مي توان حدود تاريخ تولد پرشكوه افرادي چون رقيه را يافت. دانستيم كه رقيه دومين دختر پيامبر(ص) و چهارمين فرزند آن بزرگوار است و مي دانيم كه پيامبر(ص) و حضرت خديجه(س) پانزده سال قبل از بعثت ازدواج كردند و در آن زمان حضرت خديجه(س) چهل ساله و پيامبر(ص) بيست و پنج ساله بودند.(9) با توجه به دو مطلب فوق تاريخ ميلاد رقيه به بيشتر از ده سال قبل از بعثت نمي رسد اما نكته ديگري در كتابها ذكر شده است كه ما را به تاريخ دقيق تري نزديك مي كند و آن اينكه رقيه در حباله نكاح عتبه بن ابي لهب بوده است و قبل از بعثت اين عقد خوانده شده بود. طبق نقل تاريخ، در سال سوم بعثت، پيامبر(ص) با آيه شريفه «و انذر عشيرتك الاقربين» دعوت سرّي خويش را از خانه ارقم بن ارقم به دعوت آشكارا براي قريش و خانواده خويش تبديل نمود و با برپا كردن يك ميهماني تصميم به دعوت عَلَني گرفت. در مجلس اول ابولهب مانع اجراي تصميم حضرت شد و پيامبر(ص) شب بعد ميهماني ديگري ترتيب داده و اعلام نبوت نموده و حتي وصي و جانشين بر حق خويش، علي(ع)، را نيز معرفي نمود. پس از آزار فراوان ابولهب در همان اوايل دعوت آشكار پيامبر(ص)، سوره «تبّت» نازل شد(10) و ابولهب و همسرش مورد لعنة و نفرين قرار گرفتند. ام جميل دختر حرب، خواهر ابوسفيان و همسر ابولهب بود كه پس از نزول اين سوره بيشتر به آزار و اذيت پيامبر(ص) پرداخت و دختران ايشان، رقيه و ام كلثوم، را كه براي عتبة و عتيبة عقد كرده بود طلاق داد. او به فرزندش عتبه در مورد رقيه گفت: طلِّقها يا بُنيَّ فانّها قد صبَتْ(11). پسرم او (رقيه) را طلاق بده كه خردسال و كوچك است. در مفردات راغب «صبي» اين گونه تعريف شده است: «الصبيُّ من لم يبلُغُ الحُلُم»(12) صبي كسي است كه به بلوغ نرسيده است احتلام از نشانه هاي بلوغ است. از سوي ديگر در كتاب مجمع البحرين آمده است: [«و آتيناه الحكمَ صبيا 19/16» اي الحكمة و النبوة و هو ابن ثلاث سنين(13)] يعني آيه شريفه كه در مورد حضرت يحيي(ع) مي فرمايد ما، در كودكي به او حكم داديم منظور از حكم، حكمت و نبوت است و او در آن زمان سه ساله بود. در واقع صبي در آيه شريفه به كودك سه ساله اطلاق شده است. در جاي ديگر مي خوانيم كه: «و بِنْتُ تسع سنين لا تستصبي الاّ ان يكون في عقلها ضعف» اي لا تُعَدُ في الصبايا(14). و اين عبارت كه «دختر نه ساله كودك بشمار نمي رود مگر اينكه ضعف عقل داشته باشد» يعني [اين دختر 9 ساله] جزء كودكان محسوب نمي شود. اكنون شايد بتوان با توجه به مطالب مذكور حدود سال تولد رقيه، پاك بانوي هجرت، را تخمين زده و گفت: در سال سوم هجري رقيه صبي بوده است ـ و ممكن است دليل باكره بودن وي هنگام طلاق كه به اتفاق، همه مورخان ذكر كرده اند همين سن كم باشد ـ و صبي طبق نظر لغت شناسان به دختر يا پسر قبل از بلوغ مي گويند و بويژه در مورد دختر قبل از 9 سالگي واژه صبيه آورده مي شود. پس در سال سوم هجري حداكثر سن رقيه مي توانست هشت سال باشد. و اگر چنين باشد او در سال پنجم قبل از بعثت به دنيا آمده است. البته اگر كمتر از هشت سال بگيريم با مشكل مواجه خواهيم شد زيرا رقيه و همسرش عثمان در مهاجرت اول به حبشه شركت داشتند و اين هجرت در سال پنجم بعثت صورت گرفت و بنا بر نقل تاريخ رقيه باردار بود، و فرزندش در اين سفر سقط شده است پس اگر سن وي را هنگام طلاق از عتبه بن ابي لهب كمتر از هشت سال بگيريم با توجه به اينكه دو سال بعد از طلاق باردار شده است؛ سن او با مسأله بارداري از جهت علم فيزيولوژيست زنان تناسب نخواهد داشت و اما در مورد جمع مفاهيم «صبي» مي توان گفت سه ساله بودن و كمتر از 9 ساله بودن دختران و نيز كمتر از سن بلوغ را مي توان در يك جمله جمع كرد، و گفت كه صبي يعني به سن بلوغ نرسيده. بنابراين رقيه پنج سال قبل از بعثت به دنيا آمده و طبق رسوم منطقه اي قبل از بلوغ و در كودكي نام او را بر عتبة بن ابي لهب گذاشته اند تا پس از بلوغ رسما ازدواج كنند و در سال سوم يا چهارم بعثت در هشت سالگي عتبه با اصرار مادر و پدرش او را طلاق مي دهد و با فاصله كمي ـ كه در آينده توضيح خواهيم داد ـ به عقد عثمان در مي آيد و اين ازدواج بايد در اوايل سال چهارم بعثت باشد.

در آينه صفات

ويژگيهاي والاي رقيه را مي توان با تدبر و تأمل در مدت كوتاه زندگاني او دريافت و براي نسلهاي آينده واگويه كرد. دوران كودكي رقيه نسبت به ديگر دختران مكه امتياز ويژه اي دارد. او در خانه بزرگ مردي زندگي مي كند كه آينده بشريت در دستان توانا و قلب وسيع اوست. مردي كه براي رسالت برگزيده شد و پيش از رسالت با صفت «امين» در ميان مردم جاهليت زندگي مي كرد و نور ايمان به خداي يكتا و عبادتهاي او در حرا قبل از بعثت مشاهده مي شد. خلوتهاي ملكوتي با خدا و توجه در آيات تكويني در زندگاني پيامبر(ص) ـ قبل از بعثت ـ در تاريخ ثبت شده است و اين ارتباطها به يقين جلوه اي ويژه در خانه يتيم قريش داشته است و رقيه بر سر اين سفره نوراني و معنوي ميهمان بوده است. او افزون بر اينكه سجاياي اخلاقي پدر و صفات شايسته مادر را در نهاد خويش دارد؛ شاهد بزرگترين هديه الهي به بشريت بوده و اين هديه به كسي جز محمد(ص)، وارث صفات انبياء، داده نمي شود. حضور جبرائيل، فرشته امين وحي، در خانه پيامبر(ص) و شميم عرشي او در نورانيت سيماي آسماني پدر، همه و همه در آينه چشمان رقيه، دختر كوچك خانه پيامبر(ص)، درخششي ناگفتني دارد. در مورد رقيه، دختر رسالت، به چند پديده مهم و اساسي برمي خوريم: اسلام آوردن او، بيعت و هجرت تاريخ سازش. در طبقات ابن سعد آمده است كه: اَسلَمَتْ حين اَسْلَمَتْ اُمّها خديجه بنت خويلد و بايعت رسول اللّه (ص) هي و اخواتها حين بايَعَهُ النساء،(15) [رقيه] آن هنگام كه مادرش اسلام آورد، دين اسلام را پذيرفت و با رسول خداوند(ص) در «بيعت النساء» بيعت كرد (همراه با خواهرانش). در كتب تاريخي ذكر شده است كه اولين زني كه به پيامبر(ص) ايمان آورد و اسلام را به عنوان دين آسماني پذيرفت خديجه بنت خويلد، همسر گرامي پيامبر(ص) اسلام، بود. در واقع او اولين كسي بود كه شاهد حالات معنوي و عارفانه پيامبر(ص) بود. آنگاه كه پيامبر اسلام(ص) از «حرا» برمي گردد و بار نبوت و هدايت مردم را بر دوش مي گيرد و حُريّت را براي ابديت به ارمغان مي آورد، خديجه آرام بخش روح و روان او بوده و با تصديق سخنان وحياني او از سنگيني اين بار مي كاهد. و دختران پيامبر(ص) به استثناي فاطمه(س) كه در آن زمان به دنيا نيامده بود در همان خانه شاهد سخنان پدر و مادر بوده و همزمان با مادر صديّقه و مصدّقه خود به آيين نوپاي اسلام مي گروند. بنا بر آنچه پيش از اين در مورد تولد رقيه، پاك بانوي هجرت و ايمان، گفتيم در هنگام بعثت، او بايد پنج يا شش ساله باشد. ممكن است شبهه اي ايجاد شود كه دختر 5 ساله تكليف ندارد و اسلام آوردن براي او معنا ندارد. اين شبهه را در چند جمله مي توان پاسخ داد. اولاً اسلام در مراحل آغازين بر اساس اعتقادات و باورهاي ديني مردم ابلاغ شده و فروعات ديني و فقهي پس از اصول دين مطرح شد. از اين رو سن تكليف و اصلاً تكاليف تشريعي دين در روزهاي اول بعثت مورد توجه نبود. رقيه همزمان با مادر و خواهران خود اعتقادات و باورهاي دين مبين اسلام را مي پذيرد اگرچه خردسال باشد همان گونه كه حضرت علي(ع) هنگام اسلام آوردن به سن بلوغ نرسيده و با توجه به اينكه سال 30 عام الفيل به دنيا آمده بود، در ده سالگي دين اسلام را پذيرفته و ايمان آورد و نشان افتخارآفرين «اول مسلمان» را به سينه آويخت. ثانيا مرحله اسلام و ايمان با هم متفاوت هستند. اسلام يعني گفتن شهادتين و قبول توحيد و نبوت پيامبر(ص) در مراحل اوليه تشريع دين اسلام و داشتن پدر و مادر و يا جد و جده مسلمان در مراحل بعدي و سالهاي پس از تشريع. و ايمان يعني باور قلبي و التزام عملي كه در پي سن تكليف مطرح شده و مكلف بايد آن را در وجود خويش نهادينه كند. اكنون كه منافاتي بين سن كم رقيه و اسلام آوردن او نيافتيم به مراحل بعدي مي پردازيم. در ادامه روايت مي خوانيم كه همزمان با خواهران خود در بيعت النساء با پيامبر اسلام(ص) بيعت كرد. بيعت با رهبري يكي از مظاهر حضور سياسي اجتماعي مسلمانان و بويژه زنان در صدر اسلام بود و اطاعت از ولايت و رهبري و حمايت و دفاع از دين و آيين اسلام و جان رهبر از مفاد اين بيعت بود. خداوند متعال در قرآن كريم بيعت با پيامبر(ص) را در حكم بيعت با خدا دانسته و مي فرمايد: «انّ الذين يبايعونك انّما يبايعون اللّه يد اللّه فوق ايديهم فمن نكث فانّما ينكث علي نفسه و من اوفي بما عاهد عليه اللّه فسيُؤتيه اجرا عظيما. فتح/10» در حقيقت كساني كه با تو بيعت مي كنند، جز اين نيست كه با خدا بيعت مي كنند، دست خدا بالاي دستهاي آنهاست پس هر كه پيمان شكني كند، تنها به زيان خود پيمان مي شكند هر كه بر پيمانش وفادار بماند به زودي خدا پاداشي بزرگ به او مي بخشد. و رقيه در «بيعت النساء» با رسول خدا(ص) و در واقع با خود خدا بيعت كرده و بر اين پيمان تا سر حد جان پايبند بود و ما در آينده موارد وفاداري او به اين پيمان را بيان مي كنيم. در سال دوازدهم بعثت گروهي مركب از دوازده نفر از مدينه حركت كرده و در عقبه (نقطه اي در منا) با حضرت پيامبر(ص) ملاقات نموده و نخستين پيمان اسلامي بسته شد. متن اين پيمان به قرار زير بوده است: «با رسول خدا پيمان بستيم كه به خدا شرك نورزيم، دزدي و زنا نكنيم، فرزندان خود را نكشيم، به يكديگر تهمت نزنيم و كار زشت انجام ندهيم و در اعمال نيك نافرماني نكنيم.»(16) اين پيمان در اصطلاح مورخان «بيعة النساء» نام دارد. رقيه به همراه خواهران خود زينب و ام كلثوم در اين بيعت شركت كرده و با رسول گرامي اسلام(ص) نه به عنوان پدر كه به عنوان رهبر ديني و سياسي و ولي امر خويش پيمان بست. جلوه جاودانه ديگري كه به زندگي رقيه درخششي افزونتر بخشيد هجرت اوست. تاريخ نگاران او را در زمره اولين مهاجران مي دانند. در طول تاريخ صدر اسلام در زمان پيامبر گرامي(ص) سه هجرت اساسي صورت گرفت. هجرت اول در سال پنجم بعثت به علت آزار قريش بود. رهبر اسلام مقصد مهاجرين را با بينش و بصيرت ژرف خويش انتخاب كرده و فرمود: «اگر به حبشه سفر كنيد براي شما مفيد خواهد بود زيرا بر اثر وجود زمامدار نيرومند و دادگر در آنجا به كسي ستم نمي شود. آنجا خاك پاكي و درستي است و شما مي توانيد در آن خاك به سر بريد تا خداوند فرجي برايتان برساند.»(17) تاريخ نگاران مي نويسند: عثمان همراه با رقيه دختر رسول خدا به سوي حبشه هجرت كرد پس از آن به سوي مدينه هجرت كرده و چاه رومه را به قيمت بيست هزار درهم خريدند. «ذَهَبي» مورخ شهير اهل سنت مي نويسد: «و هاجَرَتْ معه الي الحبشة الهجرتين جميعا»(18) و رقيه با عثمان به سوي حبشه مهاجرت كرد و در هر دو هجرت حضور داشت. اين بانوي بزرگوار را «سيّدة نساء المهاجرين» مي نامند. بنابراين در هجرت اول به حبشه و هجرت دوم حبشه و نيز هجرت مسلمانان به سوي مدينه، رقيه دختر پيامبر(ص) حضور داشته و تاريخ برخي از نكات مهم زندگاني وي را در رابطه با همين مهاجرتها ذكر مي كند از جمله اينكه در هجرت اول به خاطر سختيهاي راه اولين فرزند رقيه سقط شده و او با تأثر روحي و رواني و همچنين ضعف جسمي اين راه را ادامه داده و حتي اين سختيها مانع هجرتهاي بعدي وي نشد. ابن سعد مي گويد: كانت في الهجرة الاولي قد اسْقَطَتْ من عثمان سقطا ثم وَلَدت بعد ذلك ابنا سمّاه عبداللّه .(19) در هجرت اول (رقيه) جنيني كه از عثمان داشت سقط كرد و سپس پسري به دنيا آورد و نام او را عبداللّه نهاد. دوري از عزيزاني چون پيامبر(ص) و حضرت خديجه(س) و خواهران دلسوز و نيز غربت و تنهايي و از دست دادن فرزند و مشكلات و سختيهاي ناشي از آزار مشركان غمهاي بزرگي بود كه به رقيه فشار آورده و رقيه پنج سال قبل از بعثت به دنيا آمده و طبق رسوم منطقه اي قبل از بلوغ و در كودكي نام او را بر عتبة بن ابي لهب گذاشته اند تا پس از بلوغ رسما ازدواج كنند و در سال سوم يا چهارم بعثت در هشت سالگي عتبه با اصرار مادر و پدرش او را طلاق مي دهد و با فاصله كمي به عقد عثمان در مي آيد. بيعت با رهبري يكي از مظاهر حضور سياسي اجتماعي مسلمانان و بويژه زنان در صدر اسلام بود و اطاعت از ولايت و رهبري و حمايت و دفاع از دين و آيين اسلام و جان رهبر از مفاد اين بيعت بود. او را آزار مي داده و او چونان كوهي استوار اين سختيها را تحمل كرده و چشم به آينده دين نوپاي اسلام دوخته بود. مورخان مي نويسند: در هجرت دوم كه به سرپرستي جعفر ابن ابي طالب صورت گرفت، 83 مرد و 18 زن حضور داشتند. رقيه دختر پيامبر(ص)، اسماء بنت عميس، ام سلمه، ام كلثوم دختر سهيل و ... از بانوان مهاجر بودند.(20) در تفسير قرطبي نيز آمده است كه رقيه در دو هجرت به حبشه شركت داشت. او مي نويسد: «و من ثم عُدَّتْ من اصحاب الهجرتين»(21) از اين جهت رقيه را از ياران دو هجرت شمرده اند. هجرت سوم به سوي مدينه بود. سختيهاي اين سفر از سفرهاي پيشين بيشتر بود. از مكه تا مدينه حدود 470 كيلومتر بيابان خشك و سوزان است و مهاجرين در سال سيزدهم بعثت اين مسير را طي كرده و به امر رهبر خويش از وطن و زادگاه خود دست برداشتند و حتي اموال و خانه هاي شخصي خود را هم رها كردند. ظاهرا هنگام هجرت به مدينه، رقيه، دختر نبوت و ولايت، نوزده سال بيشتر نداشته است و اگر به نقل تاريخ نويسان كه آورده اند: «عبداللّه ، فرزند رقيه، در شش سالگي(22) در سال چهارم هجري از دنيا رفت»(23) توجه كنيم مي يابيم كه فرزند او در آن زمان دو ساله بوده است. عبور از راههاي

ازدواج، برگي ديگر از دفتر زندگي

پيش از اين اشاره كرديم كه رقيه، دخت خورشيد، قبل از ازدواج با عثمان به عقد عُتبة بن ابي لهب در آمده بود. البته اين مسأله مربوط به قبل از بعثت بود، چنانچه مورخان مي نويسند: قبل از نبوت، عتبه، رقيه را عقد كرد و بعد از نزول سوره تبت او را طلاق داد.(1) در باره اين جريان مورخان شيعه و سني روايات مشترك ذكر كرده و جريان را اگرچه با تعابير گوناگون ولي به يك مضمون نقل مي كنند. رقيه در نكاح عتبه بن ابي لهب بود و ام كلثوم، خواهر بزرگوارش، در نكاح عتيبه بن ابي لهب. ابولهب چهره منفور و شناخته شده اي است و در تاريخ صدر اسلام جاي پاي كارشكني ها و لجاجتهاي او بر جاي مانده است و همسرش ام جميل، دختر حرب و خواهر ابوسفيان، در عرب مشهور به صفات رذيله اي مثل حسد، بغض و خودخواهي بوده است. در اثر مزاحمتهاي فراوان آنها و آزار رساني به پيامبر(ص) از جمله ريختن امعاء و احشاء گوسفندان و قربانيها بر سر پيامبر(ص) و شركت در جلسات تبليغي و منحرف كردن مسير تبليغ پيامبر(ص) و آزارهاي ديگري كه به علت همسايگي با پيامبر(ص) مي توانستند به حضرت برسانند؛ در اوايل دعوت آشكار و رسمي پيامبر(ص) سوره تبت نازل شد و چهره خبيث ابولهب و همسرش بيش از پيش به مردم مكه و بويژه مسلمانان شناسانده شد. برخي نوشته اند قبل از نزول آيات سوره تبت نيز خداوند مي خواست پيامبر بزرگوارش را با خلاصي از ابولهب و همسرش گرامي بدارد. از اين رو پيامبر(ص) مقاديري را به مصلحت رقيه به عنوان مهريه قرار داد. مي نويسند: «جَعَل المقادير تجري لصالح رقيّه رضي اللّه عنها»(2) و ابولهب از اين نكاح منصرف شد ولي پس از مدتي تصميم گرفتند كه با ازدواج دختران پيامبر(ص) با پسران خود موافقت كنند تا با اين وسيله از طريق دو دختر حضرت، او را بيشتر آزار دهند و حتي آن بزرگوار را به قتل برسانند. بعد از اين واقعه و پذيرش مجدد نكاح به علتهايي كه ذكر شد، آيات شريفه نازل شد و ام جميل حسد و كينه بيشتر نسبت به پيامبر(ص) پيدا كرده و با طلاق دادن دو دختر ايشان سعي داشت به شخصيت حضرت در زماني كه دختر داشتن هيچ گونه افتخاري نداشته بلكه ننگ آفرين بود، اهانتي كرده باشد. رقيه هنگام طلاق، دختر و باكره بود ولي ام كلثوم مدتي بعد از رقيه طلاق داده شد و در باكره بودن وي اختلاف در اقوال است. طبري، مورخ شهير اهل سنت، مي نويسد: ابولهب دختران پيامبر را قبل از بعثت به همسري پسرانش در آورد و پس از آن، آنها را وادار به طلاق كرد و از خانه خود بيرون ساخت تا آن حضرت را دچار رنج و سختي كند.(3) او نمي دانست كه با اين كار نه تنها اهانت به پيامبر(ص) نكرده بلكه او گرامي تر از هميشه نزد مردم شناخته شد زيرا اين اتصال نامبارك در كيفيت تبليغ حضرت هم مي توانست اثر گذارد. از طرفي شخصيت پيامبر(ص) به گونه اي بوده است كه حتي قبل از نبوت مورد احترام مردم بوده و ازدواج با دختران حضرتش براي هر كس مايه افتخار بود. مورخان اهل سنت مي نويسند:(4) پس از طلاق رقيه و ام كلثوم خداوند خير را براي پيامبرش بيش از پيش قرار داد. در آن زمان در دل عثمان حسرتي ايجاد شد كه چرا بر عتبة بن ابي لهب پيشي نگرفته و قبل از او به خواستگاري رقيه نرفته است. جمال و كمالات رقيه را شنيده بود و به خاطر دوري از اين شرف عظيم در اندوه و حسرت به سر مي برد. با همان حالت به منزل خاله اش سُعدي بنت كُريز رفت. او در ميان عرب جاهليت به كهانت و آشنايي با رَمل معروف بود. از اين رو با ديدن خواهرزاده اش به حزن ضمير او پي برده و با طبع لطيف شاعرانه اش از دردِ عثمان سخن گفت و چون عثمان بت پرست بود با سرودن اشعاري خطاب به عثمان او را تشويق به پذيرش اسلام كرد. عثمان از منزل خاله خود خارج شد و در افكار خود غرق بود كه ابوبكر او را ديده و پس از صحبتهاي فراوان او را به اسلام دعوت كرد و سپس نزد پيامبر(ص) رفته و اسلامِ عثمان را اعلام كرد و بعد، از دختر پيامبر(ص) براي او خواستگاري كرد. بر اين اساس زندگي مشترك عثمان و رقيه، دختر رسالت، از اوايل بعثت و در واقع بعد از نزول سوره «مَسَد» [تبّت] آغاز شده است كه تقريبا سال چهارم بعثت مي باشد و باردار بودن وي در هجرت اول به حبشه كه سال پنجم بعثت صورت گرفت و سقط جنين وي مؤيد ديگري بر اين ادعاست كه او در سال چهارم هجري در حدود سن ده سالگي با عثمان ازدواج كرده است و با فاصله كمي بارداري و سقط جنين او در سال پنجم صورت گرفته است. پس دوران همسرداري اين بانوي شكيبا حدود دوازده سال و شايد هم كمتر بوده است. از كيفيت زندگي مشترك او با عثمان مطالب زيادي در دست نيست جز دو روايت در كتب شيعي كه حكايت از ناراحتيهاي موجود در خانه رقيه مي كند و در آينده، در بخش پاياني مقاله، به آن مي پردازيم. مطلبي كه از روايات استفاده مي شود اين است كه رقيه، بانوي هجرت، مورد ضرب قرار مي گرفته است و يكي از دلايل مرگ او در جواني همين رفتار بوده است. او چندين بار به خانه پدر آمده و يا پيك فرستاده است كه در خانه مورد آزار همسرش قرار گرفته است و پيامبر(ص) در پاسخ او فرموده اند: «اقني حياءك فما اقبح بالمرأة ذات حسبٍ و دينٍ في كلّ يوم تشكو زوجها»(5) [دخترم] حياي خودت را بيشتر كن چه زشت است براي زني كه داراي حَسَب و دين است اينكه هر روز از همسرش گله و شكايت كند. پيامبر(ص) براي اتمام حجت چند بار دخترشان را اين گونه به خانه همسر برگرداندند ولي مرتبه چهارم او را به خانه خويش آوردند و در خانه پيامبر(ص) بود تا هنگام وفات. در اين روايات با مضمون مشترك نام همسر عثمان به گونه اي صريح آورده نشده است و با لفظ بنت رسول اللّه (ص) از او سخن به ميان آمده است. از اين رو احتمال دارد در مورد ام كلثوم، خواهر رقيه باشد، ولي با جمله اي كه در مورد رقيه در روايت ديگر ذكر شده كه «انّ رقيّه لِمّا قتلها عثمان»(6) مي توان اين روايات را به رقيه هم مطابقت داد.

در آستان مقدس «مادري»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه