- کتاب توبه 1
- اشاره 1
- رکن اول-در حقیقت توبه 3
- اشاره 3
- وجوب توبه و فضیلت آن 5
- وجوب توبه فوری است 14
- وجوب توبه همگانی است 17
- توبه اگر شرایطش فراهم شده باشد بی گمان مقبول خواهد بود 26
- اشاره 32
- اقسام گناهان و نسبت آنها با صفات انسان 32
- رکن دوّم-در آنچه باید از آن توبه کرد و آن گناهان صغیره و کبیره است. 32
- چگونگی توزیع درجات بهشت و درکات دوزخ در آخرت بر اساس 49
- اشاره 68
- 1-اصرار بر صغیره و ادامۀ آن؛ 68
- آنچه گناهان صغیره را کبیره می کند 68
- 2-گناه را کوچک بشمارد، 69
- 3-به گناه صغیره شادمان شود 70
- 5-گناهی را که مرتکب می شود اظهار و پس از ارتکاب،آن را بازگو کند 71
- 4-به پرده پوشی و حلم خداوند و مهلتی که به او داده است اعتنا نکند 71
- 6-بجاآورندۀ گناه عالمی باشد که مردم به او اقتدا می کنند، 72
- رکن سوّم-در توبۀ کامل و شرائط و ادامۀ آن تا پایان عمر 73
- اشاره 73
- اقسام بندگان در دوام توبه 94
- طبقۀ اوّل-گنهکاری است که بر توبۀ خود تا پایان عمر استقامت می ورزد؛ 94
- اشاره 94
- طبقۀ دوم 95
- طبقه سوّم-آن که توبه کند و مدّتی بر توبه اش استقامت ورزد، 97
- طبقۀ چهارم-توبه کند و مدّتی بر توبه استقامت ورزد 98
- آنچه توبه کننده باید در صورت ارتکاب گناهی یا از روی قصد و غلبۀ 100
- رکن چهارم-در داوری توبه و طریقۀ گشودن عقدۀ اصرار بر گناه 107
- اشاره 107
- سوّم-بیمار چاره ای ندارد جز این که به سخنان پزشک که او را به اجمال از خوردن 108
- دوم-آن که بیمار ناگزیر است به پزشک معیّنی اعتقاد پیدا کند 108
- اوّل-به اجمال تصدیق کند که بیماری و تندرستی اسبابی دارد 108
- چهارم-سخنان پزشک را در آنچه اختصاص به بیماری او دارد و در آنچه بر او لازم 109
- اشاره 126
- اشاره 127
- فضیلت صبر 127
- بخش اوّل-در صبر 127
- حقیقت صبر و معنای آن 131
- صبر نیمی از ایمان است 138
- نامهای مختلف صبر در نسبت به آنچه باید از آن صبر کرد 140
- اقسام صبر بر حسب اختلاف در قوّت و ضعف 141
- مواردی که به صبر نیاز است و بنده در هیچ حال از آن بی نیاز نیست 145
- داروی صبر و آنچه برای صبر کردن می توان از آن کمک گرفت 158
- بخش دوم-در شکر 168
- رکن اوّل-فضیلت شکر 168
- اشاره 168
- اشاره 168
- تعریف شکر و حقیقت آن 172
- توضیح معنای شکر نسبت به خداوند 180
- تمیز میان آنچه محبوب و مکروه خداست 191
- رکن دوّم-چیزی که باید بر آن شکر کرد و آن نعمت است 209
- بیان حقیقت نعمت و اقسام آن 209
- اشاره 209
- اشاره 230
- نموداری از نعمتهای بسیار خداوند و تسلسل و بی شمار بودن آنها 230
- 1-نعمتهای خداوند در آفرینش اسباب ادراک 231
- 2-اقسام نعمتهایی که در آفرینش ادراکات است. 234
- 3-نعمتهای خداوند در آفرینش قدرت و ادوات حرکت 236
- 5-نعمتهای خداوند در اسبابی که رسانندۀ خوردنیها هستند. 249
- 6-در اصلاح خوردنیها 250
- 7-در اصلاح مصلحان 252
- 8-نعمتهای خداوند در آفرینش فرشتگان 254
- اشاره 269
- بیان سبب اجتماع صبر و شکر بر یک چیز. 269
- رکن سوم 269
- برتری نعمت بر بلا 282
- بیان آن که صبر افضل است یا شکر 285
- اشاره 298
- بخش اول-در رجا 299
- حقیقت رجا 299
- اشاره 299
- فضیلت رجا و ترغیب به آن 304
- داروی رجا و آنچه سبب حصول حال رجا و غلبۀ آن می شود 308
- اشاره 323
- حقیقت خوف 323
- درجات خوف و اختلاف آن در قوّت و ضعف 326
- اقسام خوف در نسبت به آنچه از آن بیم است 328
- فضیلت خوف و ترغیب به آن 331
- بیان این که آیا افضل غلبۀ خوف است یا رجا یا اعتدال آنها 339
- دارویی که حالت خوف بدان حاصل می شود 343
- معنای بدی عاقبت 352
- احوال پیامبران و اولیاء و فرشتگان(علیهم السلام)در خوف 366
- اشاره 375
- بخش اول-در فقر 376
- حقیقت فقر و اختلاف حالات فقر و نامهای او 376
- فضیلت مطلق فقر 383
- فضیلتی که ویژۀ فقیران راضی و قانع و راستگوست 389
- فضیلت فقر بر توانگری 392
- آداب فقیر در حالت فقر 396
- آداب فقیر در قبول عطای بدون درخواست 398
- حرمت خواهش بدون ضرورت و آداب فقیر مضطر 403
- مقدار دارایی که با آن سؤال حرام می شود 411
- حقیقت زهد 414
- اشاره 414
- بخش دوم-در زهد 414
- فضیلت زهد 421
- درجات زهد و اقسام آن 429
- زهد در چیزهایی که از ضرورتهای زندگی است 438
- نشانه های زهد 444
- گفتار امام صادق(علیه السلام)در زهد 446
- اشاره 453
- اشاره 454
- بخش اول-فضیلت توکّل 454
- حقیقت توحید که ریشۀ توکّل است 458
- بخش دوم این کتاب در احوال توکّل و اعمال آن است 487
- اشاره 487
- حالت توکّل 488
- قسم اوّل-در جلب آنچه نافع است 498
- اشاره 498
- اعمال متوکّلان 498
- قسم سوم-در مباشرت اسبابی که ضرری را که بیم آن است دفع می کند 512
- قسم چهارم-سعی در دفع ضرر مانند درمان بیماری و جز آن 517
من صبر ظفر یعنی هر کس صبر کند پیروز می شود،و کسانی که به این مرتبه رسیده اند اندکند و آنها صدّیقان مقرّبند که خداوند دربارۀ آنها فرموده است: اَلَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا .اینان همواره در راه راست گام برمی دارند،و بر صراط قویم دین استوار ایستاده اند و نفوس ایشان بر آنچه انگیزه های دین از آنها خواسته آرامش یافته است و منادی کننده آنها را ندا می کند: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً .
دوم این که انگیزۀ هوس غلبه یابد و کشمکش میان آن و انگیزۀ دین بکلّی از میان برود و خود را به لشکر شیطان تسلیم کند و چون از مجاهده نومید شده است دست از آن بردارد.اینان همان بی خبران و غافلانند و اکثریت خلق را تشکیل می دهند،و همانهایی هستند که شهواتشان آنها را به بردگی گرفته و بدبختی بر آنها غلبه یافته است.آنان در دل خویش که سرّی از اسرار خدا و امری از اوامر اوست دشمنان خدا را داوری و حاکمیّت داده اند و قول خداوند به آنها دارد که فرموده است: وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النّاسِ أَجْمَعِینَ . (1)اینان کسانی هستند که آخرت را داده و در برابر آن دنیای خود را خریده و در این معامله سخت دچار خسران شده اند؛و به کسی که بخواهد آنان را ارشاد کند گفته می شود: فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ . (2)نشانۀ این حالت یأس و نومیدی و یا فریفتگی به آرزوهاست،و این ها ناشی از نهایت حماقت است،چنان که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)فرموده است:«زیرک کسی است که نفس خویش را خوار سازد و برای پس از مرگ کار کند و احمق کسی است که از خواهش نفسش پیروی کند و از خداوند آرزو داشته باشد.» (3)اگر کسی را که دارای این حالت است پند دهی می گوید:من مشتاق توبه هستم لیکن برایم امری غیر ممکن شده و امیدی به آن ندارم؛یا آن که رغبتی به توبه ندارد و می گوید:خداوند آمرزنده و بخشنده و مهربان است و نیازی به توبۀ مؤمن ندارد.
این بیچاره عقلش با شهوتش یار و همراه شده و آن را تنها در راه تدابیر دقیقی که بتواند
1- (45) سجده/13 و 14:اگر ما می خواستیم به هر انسانی(از روی اجبار)هدایت لازمش را می دادیم لیکن (من آنها را آزاد گذارده ام)و مقرّر کرده ام که دوزخ را(از انسانهای بی ایمان و گنهکار)از جنّ و انس همگی پر کنم.
2- (46) نجم/29:از آنها که از ذکر ما روی می گردانند و جز زندگی مادّی دنیا را نمی طلبند اعراض کن.
3- (47) المستدرک حاکم 251/4،پیش از این در آنجا که غرور نکوهش شده ذکر شده است.