ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صفحه 331

صفحه 331

حدیث : 1

حدثنی محمد بن الحسن رضی الله عنه قال حدثنی محمد بن الحسن الصفار عن عباد بن سلیمان عن محمد بن سلیمان الدیلمی عن ابیه عن اسحاق بن عمار الصیرفی قال ککنت بالکوفه فیاتینی اخوان کثیره و کرهت الشهره فتخوفت ان اشتهر بدینی فامرت غلامی کلما جاءنی رجل منهم یطلبنی قال لیس هو ههنال قال فحججت تلک النسه فلقیت ابا عبدالله فرایت منه ثقلا و تغیرا فیما بینی و بینه قال قلت جعلت فداک ما الذی غیرنی عندک قال الذی غیرک للمومنین قلت جعلت فداک انما تخوفت الشهره و قد علم الله شده حبی لهم فقال یا اسحاق لا تمل زیاره اخوانک فان المومن اذا لقی اخاه المومن فقال له مرحبا کتب الله له مرحبا الی یوم القیامه فاذا صافحه انزل الله فیما بین ابهامهما مائه رحمه تسعه و تسعون لاشدهم حبا لصاحبه ثم اقبل الله علیهما بوجهه فکان علی اشدهما حبا لصاحبه اشد اقبالا فاذا تعانقا غمرتهما الرحمه فاذا لبثا لا یریدان الا وجهه لا یریدان غرضا من اغراض الدنیا قیل لهما غفر الله لکما فاستانفا فاذا اقبلا علی المسائله قالت الملائکه بعضهم لبعض تنحوا عنهما فان لهما سرا و قد ستره الله علیهما قال اسحاق قلت له جعلت فداک لا یکتب علینا لفظنا فقد قال الله عزوجل (ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید) قال فتنفس ابن رسول الله صلی الله علیه و آله الصعداء ثم بکی حتی خضبت دموعه لحیته و قال یا اسحاق ان الله تبارک و تعالی انما نادی الملائکه ان تغیبوا عن المومنین اذا التقیا اجلالا لهما فاذا کانت الملائکه لا تکتب لفظهما

و لا یعرف کلامهما فقد یعرفه الحافظ علیهما عالم السر و اخفی یا اسحاق فخف الله کانک قراه فان کنت لا تراه فانه یراک فان کنت تری انه لا یراک فقد کفرت و ان کنت تعلم انه یراک ثم استترت عن المخلوقین بالمعاصی و برزت له بها فقد جعلته فی حد اهون الناظرین الیک .

ترجمه :

1. اسحاق بن عمار می گوید، هنگامی که در کوفه بودم ، برادران مؤ من زیادی به دیدنم می آمدند و من دوست نداشتم مشهور شوم . و می ترسیدم از این که مشهور شوم شیعه هستم به همین جهت به غلام خود دستور دادم هر کس به دیدن من آمد و مرا خواست بگو این جا نیست . در ان سال به سفر حج رفتم و هنگامی که امام صادق علیه السلام را ملاقات نمودم با من مانند همیشه نبود و با من سنگین برخورد نمود. عرض کردم : فدایت گردم . چرا این گونه با من برخورد می نمایید. فرمودند: زیرا تو با مؤ منین آن گونه برخورد می کنی . عرض کردم : فدایت گردم من فقط از معروف شدن میترسیدم و خدا خوب می داند که چقدر آنها را دوست دارم .

فرمودند: ای اسحاق ! از دیدار با برادران مومنت دلتنگ نشو. زیرا همانا هنگامی که مؤ من برادر مؤ من خود را ملاقات نموده و ه او خوش امد بگوید، خداوند برای او تا روز قیامت خوش آمد می نویسد. و هنگامی که دست دادند خداوند صد رحمت بین انگشتان شست آنها نازل می نماید که نود و نه تای ان از ان کسی است

که دوستش را بیشتر دوست دارد. آنگاه خداوند با روی خود به آنها رو کرده و به دوستی که دوستش را بیشتر دوست دارد، بیشتر رو می نماید و هنگامی که معانقه نمودند تغرق در رحمت خداوند می گردند و هنگامی که فقط بخاطر خدا، نه بخاطر هدفی از اهداف دنیایی ، در کنار هم توقف نمودند، به آنها می گویند: خدا شما را آمرزید، عمل خود را از نوع شروع کنید. هنگامی که احوالپرسی را آغاز نمودند، فرشتگان به همدیگر می گویند از آنها دور شوید. زیرا سری دارند که خدا آن را پوشانیده است . عرض کردم : فدایت گردم چگونه آنها سخنان ما را نمی نویسند، در حالی که خدای عزوجل فرموده است (سخنی نمی گوید، مگر این که نگهبان آماده ای نزد اوست )؟ (81) در این هنگام فرزندرسول خدا صلی الله علیه و آله نفس عمیقی کشید. آنگاه گریه کردند: بگونه ای که محاسن او از اشکش تر شد و سخنی فرمودند: ای اسحاق ! همانا خدای متعال فقط به فرشتگان ندا می دهد که هنگام ملاقات دو مؤ من برای بزرگداشت انان در کنار آنها نباشند. (و این بدین معنی نیست که کسی سخنان انها را نمی شنود) و وقتی فرشتگان سخنان آنها را می نویسند و از کلام آنها اگاهی ندارند، دانای نهان و آشکار که مراقب همیشگی آنان است ، از سخنان آنها آگاهی دارد و پس از اسحاق ! بگونه ای از خدا بترس که گویا او را می بینی . زیرا اگر تو او را نمی بینی ، او قطعا تو را می بیند و

اگر فکر می کنی که او تو را نمی بیند، کافر شده ای ، و اگر بدانی که او تو را می بیند و گناه خود را از مخلوقات او پنهان می کنی و آن گناهان را برای او آشکار سازی ، او را در حد بی مقدارترین بینندگان خود دانسته ای .

ثواب معاونه الاخ المومن و نصرته

ثواب کمک و یاری رساندن به برادر مؤ من

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه