معاشرت صفحه 183

صفحه 183

مسموم کننده را از آنها می زداید ، این سخنان چنان دل ها را روشن می کند که روغن زیتون ظرف ها را با زدودن زنگ و تیرگی روشن می سازد .

معاویه گفت : تو راست می گویی و من نیز سخنان تو را تصدیق می کنم ، اکنون بگو ببینم به من نیاز داری ؟ !

دارمیه گفت : اگر از تو چیزی بخواهم جواب مثبت می دهی ؟

معاویه گفت : آری !

دارمیه گفت : من صد شتر قرمز موی از تو می خواهم که شتران نر و ساربانشان نیز با آنها باشد .

معاویه گفت : برای چه می خواهی ؟

دارمیه گفت : می خواهم با شیر آنها ، خردسالان را سرپرستی کنم و با خود آنها بزرگسالان را احیا نمایم .

معاویه گفت : اگر اینها که خواستی به تو بدهم مرا مانند علی بن ابی طالب دوست می داری ؟

دارمیه گفت : نه ، به خدا سوگند ! بلکه کمتر از او هم دوست نخواهم داشت .

معاویه شعری خوانده ، گفت : هان ! ببین ، این از بزرگواری ماست که گناهان شما را ندیده می گیریم و به شما بخشش می کنیم ، اگر علی بن ابی طالب بود پشیزی هم به تو نمی پرداخت .

دارمیه گفت : بی تردید علی علیه السلام این کار را نمی کرد ، حتی یک مو از این شتران را هم به من نمی داد زیرا او مال مسلمانان را چون تو تلف

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه