معاشرت صفحه 185

صفحه 185

ساختید ، رنج می برم .

مثال ما و شما چون قبطیان و پیروان فرعون شد و داستان علی بن ابی طالب هم مانند هارون پس از موسی .

در این میان عمرو بن عاص - که از شیرین کارهای آن روزگار بود - به أرْوی اعتراض کرده ، گفت :

ای پیره زن ! خفه شو ، حرف نزن ، خرفتِ احمقِ دیوانه . . . و چند کلمۀ دیگر که همه نشانۀ غضب و خشم او و نکوهش أرْوَی بود ، بر زبان جاری کرد .

ولی این زن نه تنها خاموش نشد و نترسید ، بلکه بیشتر و محکم تر سخن گفته ، پاسخ او را چنین داد :

ای زنا زاده ! تو چه می گویی ؟ به تو چه مربوط است ؟ تو مادرت در مکه از زنان زناکار بود که با همه ، طرح معاشقه و دوستی ریخته بود و با همه با مبلغی بی نهایت اندک هم آغوش می شد ، آنها را از خود کامروا می نمود ، حالا به تو رسیده است که به من اعتراض کنی ؟ !

تو کسی هستی که وقتی به دنیا آمدی شش نفر ادعای پدری نسبت به تو داشتند ، چون از مادرت پرسیدند گفت : این شش نفر همه با من نزدیکی کرده اند ، بر این اساس این نوزاد به هر کدام شبیه تر است از اوست ، مادرت را خودم دیدم که در روزهای منی با هر جوان فاجر و روسپی گری در می آمیخت ! چون به عاص از دیگران شبیه تر بودی تو را به او ملحق ساختند و عمرو بن عاص گفتند .

این زن همچنان هویت عمرو را بیشتر مشخص می کرد که مروان سخن او را برید و گفت :

پیر زن ! فضولی نکن ، خفه شو ، بی شعور ، چه سخنانی به زبان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه