عبرت های ماندگار صفحه 104

صفحه 104

یوسف گفت: ای زلیخا! تو مرا از جاهلان نپندار، عذاب تو بهتر از عذاب خداوند است.

زلیخا گفت: اگر از عزیز مصر می ترسی او را مسموم می کنم تا تو آسوده باشی.

یوسف گفت: از عزیز نمی ترسم، از خدای عزیز می ترسم. این سخنان در حالی بود که زلیخا خود را به زیباترین شکل آراسته بود که اگر یوسف کمترین ضعفی داشت در همان لحظه های اول به گناه آلوده می شد.

این جا حساس ترین جائی است که یک انسان مؤمن در معرض امتحان قرار می گیرد. یوسف علیه السلام در نهایت دقت در حالی که بسیار مضطرب بود خود را به خدا سپرد و به دور از اطاعت از هوای نفس به فرمان عقل عمل کرد. امّا زلیخا بنده شهوت شده بود و جز به هوس نمی اندیشید. در چنین موقعیت هائی چشم نقش مهمی در تحریکات نفسانی دارد. از این رو یوسف چشمش را می بست بلکه شعله های شهوت کمتر فروزان شود.

وضعیت درون قصر به اوج خود رسیده بود زلیخا کاملاً مصمم بود و رها نمی کرد. در این جا بود که یوسف علیه السلام گریه کرد و گفت: ای زلیخا از خدا بترس که بر همه چیز آگاه و بیناست.

این عظمت روحی یوسف علیه السلام را نشان می دهد که در چنین

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه