عبرت های ماندگار صفحه 21

صفحه 21

سعد پول را گرفت و برای انجام فریضه نماز به همراه حضرت به مسجد رفت. پس از انجام نماز عصر، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: در طلب روزی حرکت کن. سعد از مسجد بیرون رفت و به تجارت پرداخت. کسبش به قدری بالا گرفت که هر چه را به یک درهم خریداری می کرد به دو درهم می فروخت و همواره سود او با اصل سرمایه برابری می کرد. به تدریج اموال او رو به افزایش گذارد به گونه ای که مغازه ای را در کنار مسجد گرفت و اموال و اجناس خود را در آنجا بفروش می رساند.

رفته رفته کارهای تجاری او زیاد شد و به جایی رسید که وقتی بلال اذان می گفت و پیامبرصلی الله علیه وآله برای نماز بیرون می آمد سعد را مشاهده می کرد که هنوز خود را برای نماز آماده نکرده است در حالی که قبلاً پیش از اذان مهیای نماز بود.

حضرت می فرمود: ای سعد! دنیا تو را مشغول کرده و از نماز بازداشته است و سعد در جواب می گفت: چه کنم؟ بگذارم اموالم ضایع شود؟ به این شخص جنسی فروخته ام و می خواهم قیمت آن را دریافت کنم و از این شخص کالایی خریده ام و باید آن را تحویل گرفته و قیمت آن را بپردازم.

پیامبرصلی الله علیه وآله از مشاهده اشتغالات تجاری سعد و بازماندن او از عبادت و بندگی خداوند ناراحت شد به گونه ای که تأثر او از زمان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه