عبرت های ماندگار صفحه 23

صفحه 23

شیخ به آقا بزرگ خان گفت: چه چیزی به عقلت می رسد؟

او جواب می دهد: من دو چیز به عقلم می رسد یکی اینکه در خانه ای پنهان شوید و بعد مخفیانه به عتبات تشریف ببرید، آنجا در امن و امان خواهید بود و افراد زیادی هستند که با جان و دل شما را در خانه خود جای می دهند.

شیخ فضل اللَّه فرمود: اگر من پایم را از این خانه بیرون بگذارم اسلام بدنام خواهد شد. آن گاه پرسید دیگر چه؟

او گفت: دوم اینکه مانند خیلی ها تشریف ببرید به سفارت.

شیخ تبسمی کرد و به خیراللَّه فرمود: برو ببین زیر منبر چه هست؟

خیراللَّه رفت و از زیر منبر یک بقچه قلمکار آورد. فرمود بقچه را باز کن، باز کرد چشم همه خیره شد. دیدیم یک بیرق خارجی است. خدا شاهد است من که مستخدم خانه بودم اصلاً نفهمیدم این بیرق را چه کسی و از کجا آورد.

شیخ شهید فرمود: حالا دیدید. این پرچم را فرستاده اند که من بالای خانه ام بزنم و در امان باشم؟ امّا سزاوار است که بعد از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده ام حالا زیر بیرق کفر بروم. و بقچه را از همان راهی که آمده بود پس فرستاد.(1)


1- 22. شهدای روحانیت، ج 1، ص 115 و 116.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه