عبرت های ماندگار صفحه 30

صفحه 30

سومی پیش آمد و گفت: ببین چگونه رؤیای شیرین زندگی به سر آمد و سایه آسایش زایل گردید؟!

نفر چهارم جلو آمد و گفت: قادر نیستی که حتی یک دست خود را حرکت دهی و حال آنکه دنیا را با یک دست تکان می دادی!

پنجمی جلو آمد و گفت: قادر به گریز از قبر تنگ و تاریک خود نیستی و حال آنکه دنیای وسیع و روشن را برای خود تنگ و کوچک می شمردی!

نفر ششم پیش آمد و گفت: این میّت گروه کثیری را کشت تا خود زنده بماند امّا بالاخره خودش هم زنده نماند!

نفر هفتم پیش آمد و گفت: چه زشت بود تکبر دیروز و تواضع امروز تو!

نفر هشتم؛ دختر پادشاه ایران بود که گفت: من گمان نمی کردم که پیروزمند بر پدرم، شکست بخورد.

نفر نهم که رئیس طبّاخان بود گفت: چیدنی ها را چیدم، متکاها را گذاشتم، سفره های طعام را گستردم امّا چه سود که از صاحب و صدرنشین مجلس خبری نیست!(1)

22 از دست دادن فرصت

«اعشی» یکی از شاعران زبردست دوران جاهلیت بود و اشعار او نقل مجالس جشن قریش بود. در پایان عمر که پیری بر او غلبه کرده


1- 25. درس هایی از تاریخ، ص 32.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه