عبرت های ماندگار صفحه 31

صفحه 31

بود شمه ای از آئین توحید و تعالیم عالی اسلام به گوشش رسید. او در نقطه ای دور از مکه زندگی می کرد. هنوز آوازه نبوّت پیامبرصلی الله علیه وآله در آن نقاط به طور کامل منتشر نشده بود، ولی آنچه که از تعالیم اسلام به طور اجمال شنیده بود طوفانی در کانون وجود او پدید آورد.

قصیده ای سراپا نغز در مدح رسول خداصلی الله علیه وآله سرود و ارمغانی بهتر از آن ندید که این اشعار را در محضر رسول اکرم صلی الله علیه وآله بخواند، با این که تعداد این اشعار از 24 بیت تجاوز نمی کند در عین حال از بهترین و فصیح ترین شعرهایی است که در آن ایّام درباره پیامبرصلی الله علیه وآله سروده شده است. هنوز اعشی، به محضر پیامبرصلی الله علیه وآله نرسیده بود که جاسوسان بت پرست با او تماس گرفتند و از قصد او آگاه شدند. آنان به خوبی می دانستند که اعشی یک مرد شهوت ران است و به زن و شراب علاقه زیادی دارد از این رو از نقطه ضعف او استفاده کرده گفتند: آئین محمد با روحیات و وضع اخلاقی تو سازگار نیست.

گفت: مگر چه می گوید؟

گفتند: او زنا را حرام می داند.

اعشی گفت: من نیازی به این کار ندارم و این حرمت نمی تواند مانع از ایمان آوردن من بشود.

گفتند: او شراب را حرام می داند.

اعشی از شنیدن حرمت شراب کمی ناراحت شد و گفت: من هنوز از

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه