عبرت های ماندگار صفحه 47

صفحه 47

داخل دره بودند که ناگهان صدای غرش تیرها و فریاد مردان جنگجو که در پشت سنگی کمین کرده بودند، هراس و وحشت عجیبی در دل مسلمانان به وجود آورد و رگبار تیر بر سر و صورت آنها بارید و گروهی در پناه تیراندازان خود به سربازان اسلام حمله کردند.

این غافلگیری آن چنان آنها را سراسیمه و وحشت زده کرد که بی اختیار پا به فرار گذاردند و بیش از دشمن به بی نظمی و به هم خوردن صفوف کمک کردند. منافقینی که در سپاه اسلام بودند از این پیش آمد بسیار خوشحال شدند حتی ابوسفیان گفت: مسلمانان تا لب دریا خواهند دوید. یکی دیگر از منافقان گفت سحر باطل شد، سومی تصمیم گرفت پیامبرصلی الله علیه وآله را در آن گیرودار بکشد و چراغ توحید و مشعل فروزان رسالت را خاموش سازد.

پیامبرصلی الله علیه وآله از این اوضاع به شدت متأثر شد و دید اگر لحظه ای تأخیر کند محور تاریخ دگرگون می گردد و مسیر انسانیت عوض خواهد شد و سپاه شرک سپاه توحید را در هم می کوبد. از این رو سوار بر مرکب خود شد و با صدای بلند گفت: «یا انصار اللَّه و انصار رسوله انا عبداللَّه و رسوله» (ای یاران خدا و یاران رسول خدا من بنده خدا و پیامبر او هستم). این جمله را گفت و سپس استر خود را به سوی میدان نبرد که سربازان مالک آنجا را جولانگاه خود قرار داده و گروهی را کشته و می کشتند حرکت داد و گروه فداکار او که نظیر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه