عبرت های ماندگار صفحه 69

صفحه 69

و او را دعوت کرد و گفت چندین هزار درهم خرج تو خواهم کرد.

عایشه با غلام هندی از خانه بیرون آمد و بر الاغی مصری سوار شد و به نزد معاویه رفت. معاویه او را احترام کرد و اشاره کرد که بر آن صندلی بنشیند. وقتی نشست در چاه فرو رفت در همان هنگام معاویه دستور داد غلام و الاغ او را هم کشتند و در میان آن چاه انداختند و چاه را پر کردند و به این صورت به زندگی او خاتمه دادند.(1)

41 عاقبت رضاشاه

رضاخان از دو چیز اظهار تنفر می کرد: از سیاه پوستان و غارغار کلاغ ها. در آخر عمر که او را به ژوهانسبورک آفریقای جنوبی تبعید کردند در باغ بزرگی که درخت های بسیار بلند داشت و با دیوارهای بلند محصور شده بود تحت نظر قرار دادند و چند نفر خادم سیاه پوست را برای او قرار دادند. رضاخان شب و روز در آنجا غارغار کلاغ ها را که بر درخت ها می نشستند می شنید و با آن سیاهان آفریقایی سروکار داشت یعنی به همان دو چیزی که متنفر بود گرفتار گردید.

او در آنجا با دست خود اشاره می کرد و می گفت: منم اعلیحضرت، قدر قدرت، قوی شوکت... بعد خودش به دنبال این


1- 48. منتخب التواریخ، ص 304.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه