قصّه های تربیتی صفحه 102

صفحه 102

شکر آگاهانه

سعدی گوید: پارسایی را بر کنار دریا دیدم که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارو ، به نمی شد. مدت ها در آن رنجور بود و شکر خدای عزّوجل، علی الدوام گفتی.

پرسیدندش که شکرِ چه می گویی؟

گفت: شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی.(1)

امام جوادعلیه السلام فرمود:

نِعْمَهٌ لا تُشْکَرُ کَسَیئَهٍ لا تُغْفَرُ.

نعمتی که بر آن شکر نشود همانند گناهی است که بخشیده نشده باشد.(2)

آرام بخشی به دیگران

«زیتون حکیم» مردی را دید که بر ساحل دریایی نشسته است و به شدّت غم زده و محزون است و بر دنیا تأسف می خورد. به او گفت: ای جوان! اگر در اوج بی نیازی، در دریایی بودی و کشتی ات شکسته بود و در معرض هلاکت قرار گرفته بودی آیا آرزو نداشتی که آنچه داری از دست بدهی و از هلاکت نجات یابی؟

جوان گفت: آری.

حکیم گفت: اگر بر تمام دنیا سلطنت داشتی ولی اطرافیانت قصد کشتن تو را داشتند آرزو نداشتی با از دست رفتن آنچه داری از شرّ دشمنانت نجات یابی؟

جوان پاسخ داد: آری


1- 185. گلستان سعدی باب دوم
2- 186. گلستان سعدی، باب دوم
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه