- احترام به پدر 4
- بزرگواری 5
- عفو بی نظیر 7
- تقسیم گل ها 9
- تربیت یافته امیرالمؤمنین علیه السلام 10
- وفای به عهد 11
- همدردی با نیازمندان 14
- کمک رسانی خالصانه 15
- انتقاد سازنده 15
- ایثار کم نظیر 17
- یک تصمیم زیبا 18
- ترس از خدا 19
- رازداری 20
- ایثار 22
- کنترل خشم 23
- اسوه صبر 28
- اهمیت اخلاص 29
- ارادت به اهل بیت علیهم السلام 30
- انفاق پیراهن 31
- قدرشناسی 32
- جلوه های زیبای ایثار 33
- ظرافت برخورد با فقیر 34
- عظمت روحی 35
- مرد بهشتی 40
- فقیر شکرگزار 41
- حیا 41
- پرهیز از امتیازطلبی 43
- صله رحم 43
- کارگشائی از مخالف 44
- صفای باطن 45
- احترام به حقوق مردم 46
- تأثیر غیبت 47
- تواضع 50
- اوج وفاداری 51
- سرباز سرفراز اسلام 54
- ادای دِین 56
- سخاوت 56
- محاسبه نفس 58
- گره گشایی از کار دیگران 58
- حق پذیری 60
- عزّت نفس 61
- بهداشت روح 62
- بلند نظری 63
- آزادگی 64
- احترام به بزرگترها 65
- مناعت طبع 65
- تقوای مالی 67
- امانتداری 70
- صلح طلبی 72
- حلم و بخشش 73
- پشیمانی از گناه 75
- روحیه مردمی 76
- حلم امام باقرعلیه السلام 79
- عفو امام حسین علیه السلام 80
- دوری از خودنمایی علمی 82
- شیعه واقعی 83
- اعتراف به حق 84
- ترسیم زیبای حلم 85
- ظرافت مهمان نوازی 87
- کمک به همنوع 88
- دستگیری از مستمندان 89
- صبر بزرگ 91
- نظم 92
- محبّت به کودکان 93
- عدالت در توزیع 96
- هم غذایی با فقرا 97
- سفره شراب 98
- اطاعت از مادر 99
- انتقاد سازنده 100
- آرام بخشی به دیگران 102
- همراهی با جوانان 103
- اکرام عالم 104
- عزّت نفس 105
- جلوه شجاعت 106
- احترام به قانون 108
- تواضع 108
- اهمیت به احکام اسلام 109
- متخصص متعهد 109
- دوستی اهل بیت علیهم السلام 110
- جلوه های غیرت دینی 112
- جلوه های محبت 113
- دستگیری شهید مطهری از نیازمندان 114
- تربیت یافته اسلام 117
- سادگی 118
- بر سر دو راهی 121
- نمونه زیبای دستگیری 122
- بلند طبعی 123
- یقین 124
عَلَیکَ بِالتَّواضُعِ فَاِنَّهُ مِنْ اَعْظَمِ الْعِبادَهِ.
متواضع باش که تواضع از بزرگ ترین عبادات است.(1)
سادگی
روزی خبر رسید که شیخ مرتضی انصاری که از علمای بزرگ اسلام است وارد شهر بغداد می شود. مردم بغداد تعطیل عمومی اعلام کرده و برای استقبال شیخ، حرکت کردند. سفیر ایران هم می خواست در استقبال شیخ شرکت کند که ناگاه یکی از سفرای خارجی بر او وارد شد. سفیر ایران تصمیم خود را عوض کرد ولی او فهمید که سفیر ایران قصد رفتن به جایی را داشته بود. پرسید: به کجا می خواستی بروی؟
سفیر جواب داد: به استقبال یکی از علمای شیعه که قرار است به این شهر وارد شود.
سفیر خارجی که از تعطیل عمومی بازار دانسته بود که واقعه مهمّی هست اظهار تمایل کرد که به همراه سفیر ایران در مراسم استقبال شرکت کند. آن ها آمدند و قدری جلوتر از مردم در انتظار ورود پرشکوه شیخ بودند تا آن که می بینند شیخی بر الاغی سوار است و بدون هیچ گونه آلایشی به طرف بغداد می آید. فکر کردند مسافر غریبی است که یک نفر هم به همراه اوست.
سفیر ایران و همراهانش که شیخ را نمی شناختند بدون توجه از او می گذرند. طولی نکشید که آن شیخ به جمع مردم رسید. ناگهان صدای
1- 215. بحارالانوار، ج 75 ، ص 119 .