قصّه های تربیتی صفحه 91

صفحه 91

و گوشت برای خانواده من تهیه می کنی؟

گفتم: فلان مقدار.

فرمود: از فردا مقدار نان و گوشتی که برای خانه ما می گرفتی را دو قسمت کن، یک قسمت آن را برای خانه پیرزن و قسمت دیگرش را برای خانه ما بیاور. من هم دستور آقا را اجرا کردم.(1)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

اَیما مُسْلِمٍ خَدَمَ قَوماً مِنَ الْمُسْلِمینَ اِلاَّ اَعْطاهُ اللَّهُ مِثْلَ عَدَدِهِمْ خُدَّاماً فِی الْجَنَّهِ.(2)

مسلمانی به گروهی از مسلمانان خدمت نمی کند، مگر این که خداوند به اندازه عدد آن ها در بهشت برای او خدمتکار قرار می دهد.

صبر بزرگ

آیهاللَّه اراکی می گوید: شخصی به نام آقا سید احمد بود که پشت سر میرزا جواد آقای ملکی تبریزی نماز می خواند. ماه رمضان بود. بیماری وبا شیوع پیدا کرده بود و هر روز تعداد زیادی به وسیله این بیماری می مردند.

آقا سیداحمد گفت: برای احوالپرسی به دیدن میرزا جواد آقا رفتم. ایشان فرمودند: آقا میرزا علی (فرزند میرزا جوادآقا) رفت. من خیال کردم به مسافرت رفته است، با همان حال طبیعی گفت: آقا میرزا علی رفت.

من میرزا علی را دیده بودم چه علمیتی داشت! تألیف می کرد و چه


1- 164. مجموعه سمینار بررسی مسائل حوزه، ص 138 .
2- 165. وسایل الشیعه، ج 11 ، ص 594 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه