دانستنیهای پیامبر اکرم حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم صفحه 270

صفحه 270

سد مارب و خشک شدن آن شهرها و مزارع خرم و سرسبز بسیاری از قبائل عرب یمن به نقاط مرکزی و شمالی جزیره العرب کوچ کردند که از آن جمله قبیله خزاعه بود که به حجاز کوچ کرده و در آنجا سکنی گزیدند، و از آن جمله قبائل غسان و نحم و تغلب و دیگران که نام دیگرشان قبائل «آل جفته» است بودند که به شامات رفته و در آنجا سکونت اختیار کرده و همان قبیله غسان بودند که بعدها حکومت غسانیان را در سرحدات شام تشکیل داده و با حمایتی که دولت روم از ایشان میکرد به قدرت زیادی رسیدند و حارث بن جبله یکی از امیران ایشان را تا سر حد پادشاهی قدرت دادند، و در برابر ایشان لخمیان بودند که تحت الحمایه پادشاهان ساسانی ایران بوده و از ایشان طرفداری میکردند … و این دو دسته تا زمان ظهور اسلام نیز در آنجا حکومت داشته و سپس منقرض گشتند … و قبائل اوس و خزرج نیز که در یثرب سکونت گزیدند از همین مهاجران یمن و عربهای قحطان هستند، جز اینکه برخی چون ابن اسحاق هجرت آنها را به سرزمین حجاز به زمان قبل از ویران شدن سد مارب نسبت داده اند، اگر چه اصل هجرت در رابطه با ویرانی همان سد بود … بدین شرح که گفته اند:

قبائل مزبور یعنی قبائل خزاعه و آل جفته و اوس و خزرج همین که آثار ویرانی سد را مشاهده کردند، و دانستند که به زودی سد مزبور ویران خواهد شد به همراه عمرو بن عامر لخمی که بزرگ آنها بود از یمن کوچ کرده و به

سرزمین حجاز و نقاط شمالی جزیره العرب رفتند، و به همان گونه که گفته شد قبیله خزاعه در حجاز و نزدیکی مکه، و آل جفته در سرحدات شام، و اوس و خزرج در یثرب سکونت اختیار کردند … و قبائل دیگر «حمیر» و «سبا» مانند قبائل «مذحج» و «کنده» و «انمار» و اشعریان در یمن ماندند، و پادشاهان «تبع» (5) در همین قبائل پادشاهی کرده و داستان «ربیعه بن نصر» که یکی از همین پادشاهان «تبع» بوده و خواب وحشتناکی که دیده بود و «شق» و «سطیح» را برای تعبیر آن خواست از همین پادشاهان یمن بود (6) چنانچه «تبان اسعد» نیز که به یثرب حمله کرد، و مدتها با آنها جنگید و بالاخره نیز نتوانست کاری از پیش ببرد (7) و پس از آنکه د و تن از عالمان یهود آن شهر را با خود برد از تصرف آن شهر منصرف شده و به یمن بازگشت و در مراجعت سر راه خود به مکه آمده و جامه ای بر خانه کعبه پوشانید از همین پادشاهان «تبع» - و به اصطلاح از «تبابعه» بوده است (8) آخرین پادشاه این خاندان که سلطنت او در یمن به دست لشگر حبشه برچیده شد و خود او نیز در جنگ با آنان کشته شد «ذونواس» بود، که در قرآن کریم در سوره بروج و داستان اصحاب اخدود به سرگذشت او اشاره شده، و هم او بود که آن حفره های آتش را که به صورت کانالهائی درآورده بود حفر کرده و مردم نجران را که حاضر نشدند از آئین مسیح دست بردارند با آن طرز دلخراش سوزاند. سرکرده لشگر حبشه

که توانسته بود ذونواس و لشکریان او را شکست داده و به فرمانروائی پادشاهان «تبع» در یمن خاتمه دهد و بر آنجا مسلط شود طبق بسیاری از روایات همان «ابرهه» بود که بعدها در یمن کلیسا و معبدی ساخت و در صدد برآمد تابه شهر مکه حمله کند و خانه کعبه را ویران سازد و خداوند او و لشکریانش را به وسیله پرندگان «ابابیل» نابود ساخت. همانگونه که در سوره فیل در قرآن کریم آمده، و ما نیز در مقالات گذشته در احوالات اجداد رسول خدا صلی الله علیه و آله داستان آن را به تفصیل نقل کرده ایم. کشور یمن سالها در دست همین لشکریان حبشه و دست نشاندگان نجاشی اداره میشد که طبق نقل برخی این مدت هفتاد و دو سال بوده که به این ترتیب پس از ابرهه، فرزندش یک سوم بن ابرهه، و پس از او برادرش مسروق بن ابرهه، در آنجا فرمانروائی کردند تا اینکه «سیف بن ذی یزن» یکی از بازماندگان همان قبائل حمیر با اشاره نعمان بن منذر و کمک پادشاهان ساسانی ایران و یاری آنها توانست حکومت از دست رفته خود را در یمن باز یابد و پس از جنگ سختی که با آنها کرد به کمک سربازان ایرانی حبشیان را از سرزمین یمن بیرون رانده، و چنانچه گفته شد پس از گذشت هفتاد و دو سال حکومت حبشیان دوباره بر آن سرزمین حاکم شدند.

و اما در مورد عرب حجاز

عربهای حجاز که نسبشان به حضرت اسماعیل علیه السلام میرسد همانها هستند که پس از آن حضرت در آن سرزمین نشو و نما یافته و تدریجا نسل آنها زیاد شد، و قبائلی را

تشکیل می دادند همانگونه که اهل تاریخ نوشته اند:

پس از توقف هاجر همسر گرامی ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل علیهما السلام در مکه، قبیله ای به نام «جرهم» که از بادیه نشینان بیابانهای اطراف بودند، با اطلاع از جوشیدن و پیدا شدن آب در آن منطقه به نزد هاجر و اسماعیل آمدند و با اجازه هاجر در آن سرزمین توقف و سکنی کردند. ابراهیم خلیل علیه السلام گاهگاهی به دیدن هاجر و اسماعیل می آمد و با بزرگ شدن اسماعیل مامور به ذبح او و بنای خانه کعبه گردید به شرحی که در تواریخ مذکور است.

پس از اینکه اسماعیل دوران بلوغ را پشت سر گذارد به فکر ازدواج افتاد و از همان قبیله جرهم دختری را به زنی گرفت و پس از مدتی به دستور ابراهیم او را طلاق داده و زن دیگری از ایشان بگرفت و این زن دختر مضاض بن عمرو جرهمی بود که بگفته اهل تاریخ خداوند دوازده پسر و یک دختر از آن زن به اسماعیل عنایت فرمود که یکی از آنها «نابت بن اسماعیل» بود.

پس از وفات اسماعیل ریاست مکه را فرزندش «نابت» به عهده گرفت، و پس از او قبیله جرهم، ریاست شهر مکه و تولیت خانه کعبه را به خود اختصاص داده، و فرزندان اسماعیل را از این منصبها بی بهره ساختند. اینان سالها بر مکه فرمانروائی کردند و تدریجا به ستمکاری و فساد در آن مکان مقدس دست زدند تا جائی که گویند:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه