دانستنیهای پیامبر اکرم حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم صفحه 453

صفحه 453

مگر چه شده؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله داستان را برای ابوطالب باز گفت. در این وقت ابوطالب حمزه بن عبدالمطلب را طلبید و شمشیر خود را برگرفت و به مسجد آمد سران قریش که ابوطالب را با آن وضع و قیافه دیدند آثار خشم را در چهره اش مشاهده کرده و از جا حرکت نکردند تا ابوطالب پیش آمد و به حمزه گفت:

آن بچه دان را برگیر و بر سبیل (و صورت) همه آنها (که حاضر بودند و این کار را کرده و خندیده بودند) بمال، و حمزه این کار

را کرد و از نفر اول تا به آخر بر سبیل و صورت همه شان کشید (و آنها نیز از ترس ابوطالب و حمزه هیچ عکس العملی از خود نشان ندادند) و آنگاه به رسول خدا صلی الله علیه و آله رو کرده گفت:

«یا ابن اخی هذا حسبک فینا» این است حسب تو در میان ما! (9)

داستان دیگری که منجر به اسلام حمزه بن عبد المطلب گردید

ابن هشام و ابن اثیر جزری و دیگران از مردی از قبیله اسلم روایت کرده اند که: روزی ابوجهل در نزدیکی کوه صفا برسول خدا (صلی الله علیه و آله) گذر کرد و آن جناب را آزار کرده و دشنام داد، و سخنانی که دلالت بر عیبجوئی از دین و آئین آن حضرت و تضعیف کار او بود بر زبان راند، رسول خدا (پاسخش را نداده و) با او سخن نگفت - و به خانه بازگشت - زنی ازکنیزکان عبدالله بن جدعان (این جریان را دید و) سخنان ابوجهل را نسبت به آن حضرت شنید.

ابوجهل از نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دور شده و بیامد تا در انجمنی از قریش که در کنار خانه کعبه تشکیل شده بود نشست. چیزی نگذشت که حمزه بن عبدالمطلب رضی الله عنه در حالی که کمان خود را بر دوش داشت و از شکار برمی گشت سر رسید، و رسم او چنان بود که هرگاه از شکار بر می گشت پیش از آنکه به خانه خود برود به دور خانه کعبه طوافی می کرد، و اگر به دسته ای از قریش که دور هم جمع شده بودند بر می خورد نزد آنها میایستاد و با آنها سخن می گفت. پس بدان کنیزک برخورد،

کنیزک گفت:

ای حمزه نبودی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه