دانستنیهای پیامبر اکرم حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم صفحه 609

صفحه 609

هم چنان هر کس میرسید کتکی به من میزد تا آنکه ابو البختری دلش به حال من سوخت و پیش آمده گفت:

کسی را در مکه نمی شناسی که او را پناه داده و حقی از این راه بر او داشته باشی و او را بیاری خود بخوانی تا تو را نجات دهد؟

گفتم:

چرا دو تن را می شناسم یکی جبیر بن مطعم و دیگری حارث بن حرب که من در یثرب نسبت به آنها چنین و چنان کرده ام و داستان پناه دادن جبیر بن مطعم را ذکر کرد و بالاخره به آن دو خبر داده و آمدند و مرا از دست قریش نجات دادند.

جوانان مدینه و بت عمرو بن جموح

ابن هشام می نویسد: کسانی که در عقبه با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت کرده بودند عموما از جوانهای مدینه بودند، و پیرمردان قبائل بیشتر در همان حالت بت پرستی وشرک به سر می بردند، در میان سالمندان قبیله بنی سلمه پیرمردی بود به نام «عمرو بن جموح» که مانند شیوخ دیگر قبائل بت مخصوصی برای خود تهیه کرده بود به نام «مناه» و او را در خانه خود در جایگاه مخصوصی گذارده بود. در میان جوانان تازه مسلمان همانگونه که قبلا ذکر شد یکی هم «معاذ» پسر همین عمرو بن جموح بود که تازه از سفر مکه و بیعت با رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگشته بود. معاذ با رفقای دیگر مسلمان خود که از جوانان همان قبیله بنی سلمه بودند قرار گذاردند که چون شب شد به دستیاری و کمک او «مناه» - یعنی بت مخصوص پدرش -

را بدزدند و در مزبله های مدینه بیاندازند، و به این کار موفق هم شده و چند شب پی در پی «مناه» را به میان مزبله های مدینه که پر از نجاست بود می انداختند و عمرو بن جموح هر روز صبح به جستجوی بت گمشده خود به اینطرف و آنطرف میرفت و چون آن را پیدا میکرد شستشو میداد و به جای خود باز گردانده می گفت:

به خدا اگر میدانستم چه کسی نسبت بتو این گونه جسارت وبی ادبی کرده او را به سختی تنبیه میکردم! و چون این عمل تکرار شد شبی عمرو بن جموح شمشیری بگردن بت آویخت و گفت:

من که نمیدانم چه شخصی نسبت بتو این جسارت ها و بی ادبیها را روا میدارد اکنون این شمشیررا بگردنت میآویزم تا اگر به راستی خیری و یا نیروئی در توهست هر کس به سراغ تو میآید به وسیله آن از خودت دفاع کنی! آن شب جوانان بنی سلمه «مناه» را بردند و شمشیر را از گردنش باز کرده و به جای آن، توله سگ مرده ای را به گردنش بستند و با همان حال در مزبله دیگری انداختند.

عمرو بن جموح طبق معمول هر روز به دنبال بت آمد و چون او را پیدا کرد کمی بدو خیره شد و به فکر فرو رفت، جوانان بنی سلمه نیز که در همان حوالی قدم میزدند تا ببینند عمرو بن جموح بالاخره چه خواهد کرد و چه زمانی از خواب غفلت بیرون آمده و فطرتش بیدار میشود وقتی آن حال را در او مشاهده کردند نزدیک آمده شروع به سرزنش بت و بت پرستان کردند و کم کم عمرو بن جموح را

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه