پیام های قرآنی با بیان اهل بیت علیهم السلام صفحه 95

صفحه 95

باشد و امروز را با آسایش بگذرانم؟!» جوان گفت: با اجازه خدا به این قصر وارد شدم.

سلیمان گفت: پروردگار قصر، از من سزاوارتر به قصر است، اکنون بگو بدانم تو کیستی؟

جوان گفت: اَنا مَلَکُ الْمَوْتِ: «من عزراییل هستم».

سلیمان: برای چه به این جا آمده ای؟ عزراییل گفت: لاَِقْبَضَ رُوحَکَ: «آمده ام تا روح تو را قبض کنم.»

سلیمان گفت: هرگونه مأمور هستی آن را انجام بده، امروز روز سرور و شادمانی و استراحت من بود، و خداوند نخواست که سرور و شادی من در غیر دیدار لقایش مصرف گردد.»

همان دم عزراییل جان او را قبض کرد، در حالی که سلیمان به عصایش تکیه داده بود، مردم و جنّیان و سایر موجودات خیال می کردند که او زنده است و به آنها نگاه می کند، بعد از مدّتی بین مردم اختلاف نظر شد و گفتند: چند روز است سلیمان علیه السلام نه غذا می خورد و نه آب می آشامد و نه می خوابد و هم چنان نگاه می کند، بعضی گفتند: او خدای ما است، واجب است که او را بپرستیم.

بعضی گفتند: او ساحر است و خودش را این گونه به ما نشان می دهد و بر چشم ما چیره شده است ولی در حقیقت چنان که می نگریم نیست.

مؤمنین گفتند: او بنده و پیامبر خدا است، خداوند امر او را هرگونه بخواهد تدبیر می کند بعد از این اختلاف، خداوند موریانه ای به درون عصای او فرستاد، درون عصای او خالی شد، عصا شکست و جنازه سلیمان از ناحیه صورت به زمین افتاد، از آن پس جن ها از موریانه ها تشکّر و قدردانی کردند، چرا که پس از اطّلاع از مرگ سلیمان علیه السلام دست از کارهای سخت کشیدند.(1)

ارزش خوف از خدا

به نقل ابوحمزه ثمالی،امام سجّاد علیه السلام فرمود: مردی با خانواده اش سوار بر کشتی شد که به وطن برسند. کشتی در وسط دریا در هم شکست و همه سرنشینان کشتی غرق شده و به هلاکت رسیدند، جز یک زن (که همسر همان مرد بود) او روی تخته پاره کشتی چسبیده و امواج ملایم


1- - عیون اخبارالرّضا، ج1، ص 265- در قرآن آیه 14 سوره سبأ به این جریان اشاره شده است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه