دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 1085

صفحه 1085

خدای را شکر کردم و از شدت شادی به گریه افتادم. همان ساعت رهسپار منزل شدم، آن روز را در خانه ماندم به کارهای پریشانم سر و صورتی دادم. روز بعد به حضور اسحق طاهری رفتم، از وی تشکر کردم، درباره اش دعای خیر نمودم و گفتم من هرگز حضور امیر عبدالله طاهر شرفیاب نشده ام و سعادت زیارت و شناسائی ایشان نصیبم نگردیده است چه باعث شد که مرا مشمول عنایات خویش ساخته و از من شفاعت کرده است؟

جواب داد: چند روز قبل نامه ای از برادرم به من رسید و در آن نوشته بود پیش از این مکاتیب امیر بغداد مشحون از لطف و دلجوئی و آمیخته به مهر و محبت بود و منشی امیر با جملات گرم و مودبی که در خلال نامه به کار می برد روابط حسنه ما را محکم می کرد و عواطف و الفت فیمابین را تقویت می نمود و اینک چندی است که وضع نگارش تغییر کرده و نامه ها فاقد مضامین گرم و مهر انگیز است. می گویند این دگرگونی از آن جهت است که امیر، نویسنده خود را معزول و زندانی نموده و دیگری را به جای وی گمارده است. با توجه به اینکه منشی سابق، شخص وظیفه شناس و خلیقی بود و در نامه نگاری، مراتب ادب و احترام را رعایت می کرده، دور از مروت است که در این حال او را فرو گذاریم و از وی حمایت ننمائیم. از شما می خواهم نزد امیر بروی و جرم کاتب را مشخص نمائی. اگر گناهش قابل عفو است از طرف من شفاعت کن و اگر طرد او از جهت مالی است پول مورد نظر را در حساب من بپردازی و جدا از امیر درخواست نمائی او را ببخشد و به شغل سابقش منصوب نماید. من این رسالت را انجام دادم و پیام برادرم را به عرض رساندم. خوشبختانه شفاعتش نزد امیر مقبول افتاد و تمام درخواست های او را در مورد شما اجابت فرمود. اسحق طاهری پس از شرح جریان، در همان مجلس ده هزار درهم به من داد و گفت این انعام امیر است که به منظور دلجوئی به شما اعطاء فرموده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه