دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 12

صفحه 12

اینجا یک ایراد خیلی واضحی است به جناب کانت که این که سخن از انتها به ملکوت می گویی، آیا انسان وقتی به ملکوت اعلی برسد سعادتمند است یا شقاوتمند؟ آیا کمال که انسان را به ملکوت می رساند، به سعادت می رساند یا به شقاوت؟ ناچار می گوید به سعادت. از این جا معلوم می شود آن سعادتی که او می گوید، سعادت حسی است یعنی خوشی مادی دنیوی، والا اساسا نمی شود سعادت را از کمال جدا کرد و همچنانکه بوعلی و امثال او گفته اند، سعادت و کمال غیرقابل انفکاکند. کانت هم در آخر امر نتوانست این دو را از هم جدا بکند. برای اینکه حرفش را توجیه بکنیم باید بگوییم مقصود او از سعادت آن چیزی است که قدمای ما آن را سعادت حسی می نامند. آن ها هم قائل به دو سعادتند: سعادت حسی و سعادت غیرحسی.

من_اب_ع

مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 71-72

کلی__د واژه ه__ا

اخلاق کمال انسان فلاسفه کانت سعادت

رابطه اخلاق با مدح

کار یک قهرمان که زور و بازو دارد قابل مدح و ستایش است ولی اسمش اخلاق نیست. در اخلاق عنصر اختیار و اکتساب یعنی غیر غریزی بودن خوابیده است. اگر انجام کاری برای انسان غریزه بود یعنی طبیعی و فطری و مادرزاد بود و انسان آن را تحصیل نکرده و به اختیار خودش به دست نیاورده بود، آن کار، با شکوه و عظمت و قابل مدح است ولی در عین حال اخلاق نیست؛ مثل محبت پدر و مادر نسبت به فرزند و مخصوصا محبت مادرانه.

احساسات مادر نسبت به فرزندش، احساساتی بسیار عالی و بسیار باشکوه و عظمت است، قابل ستایش به معنی قابل مدح است، ولی یک مادر به دلیل اینکه احساسات دوستانه بسیار شدیدی نسبت به فرزند خودش دارد ما نمی توانیم احساسات او را اخلاقی بدانیم، به دلیل اینکه همین مادر نسبت به کودک دیگری که مثلا فرزند همسایه اش می باشد (حال نمی گوییم فرزند هوویش که احیانا ضد او احساسات به خرج می دهد) بی تفاوت است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه