دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 1419

صفحه 1419

«و من لم یحکم بما ماانزل الله فاولئک هم الکافرون» (سوره مائده/ آیه44)، آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی کنند کافرند.

گرچه هرگاه سخن از قضاوت و شرایط قاضی و اهمیت قضا در اسلام به میان می آید ذهن انسان متوجه قضاتی که در مراحل عالی قضاوت قرار گرفته اند می شود ولی قضاوت منحصر به قاضی رسمی و منصوب از طرف امام یا نایب امام نیست، زیرا حکم کردن شامل مواردی که به نظر ما جزئی و کم اهمیت می آید نیز می شود. از باب نمونه به حدیثی که مرحوم طبرسی نقل کرده است اشاره می کنیم:

یک روز دو کودک خردسال که هر کدام خطی نوشته بودند خدمت امام حسن مجتبی علیه السلام رسیدند تا آن بزرگوار درباره این که کدام یک از این دو خط بهتر است قضاوت کند. امیر مومنان علیه السلام که در آنجا حاضر بود این صحنه را دید به فرزندش فرمود: فرزندم! درست دقت کن که چگونه قضاوت می کنی، زیرا این خود نوعی قضاوت است که خداوند متعال در روز قیامت درباره آن از تو سوال خواهد کرد. پس انسان متخلق به خلاق حسنه باید در تمام مراحل زندگی خود انصاف را از دست ندهد و آن چه برای خود نمی پسندد برای دیگران نیز نپسندد.

من_اب_ع

محمدرضا مهدوی کنی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی- از صفحه 630 تا 638

کلی__د واژه ه__ا

انصاف احادیث روایات عدل فضایل اخلاقی

قصه ای جالب در بیان نمونه ای از عدل خدا

قصه ای برای نشان دادن نمونه ای از عدل خدا نقل شده است: یکی از اولیای خدا میان بیابان به چشمه ی آبی رسید. کنار چشمه آمد و آب نوشید و دست و صورت خود را شست و در دامنه ی کوه به سایه ی درختی رفت تا ضمن استراحت، تماشای کوه و منظره ی دشت و صحرا نیز بنماید. در همین حال دید اسب سواری از دور آمد کنار چشمه پیاده شد و آب خورد و سوار شد و رفت و همیان پولی را که همراهش بود، غفلتا جا گذاشت و فراموش کرد آن را ببرد. او که رفت، طولی نکشید جوان رهگذری کنار چشمه آمد، کیسه ی پول را دید، آن را برداشت و رفت. بعد از او پیرمردی کنار چشمه آمد و برای آب خوردن نشست. در همین اثنا آن مرد اسب سوار برگشت که کیسه ی پولش را ببرد، دید کیسه ی پول نیست و آن پیرمرد آنجاست. به پیرمرد گفت: کیسه من اینجا مانده بود، کجاست؟ پیرمرد گفت: من الان اینجا رسیدم، چنین چیزی ندیدم (و راست می گفت). اسب سوار عصبانی شد و با هم گلاویز شدند. در این نزاع، جوان اسب سوار، پیرمرد را کشت و رفت. آن مرد خدا از دیدن این جریان سخت متحیر ماند و گفت: خدایا! در اینکه این صحنه از اول تا به آخر مقدر به تقدیر تو بوده است، تردیدی نیست؛ اما چگونه می شود که کیسه را دیگری ببرد و این پیرمرد بیگناه کشته شود؟ عادلانه بودن این صحنه، چگونه توجیه می شود؟ در همان حال به آن مردخدا ملهم شد که به پیامبر زمان رجوع کرده و از او در توجیه این جر یان استمداد کند. از جانب خدا به پیامبر زمان وحی شد که به آن مردخدا بگو، آن اسب سوار که کیسه را فراموش کرده و جا گذاشته بود، و به شخصی که کیسه را برد، بدهکار بود و لذا او به حق خودش رسیده است و اما آن پیرمرد که کشته شد، پدر اسب سوار را کشته بود و قصاص نشده بود، اسب سوار هم خبر نداشت که آن پیرمرد، قاتل پدرش بوده است. بر حسب اتفاق پیرمرد کشته شد، اما در واقع قاتل پدرش بوده و به قصاص رسیده است. پس خلاف عدلی واقع نشده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه