دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 1688

صفحه 1688

من_اب_ع

شهید عبدالحسین دستغیب (ره) - داستانهای شگفت - از صفحه 15 تا 16

کلی__د واژه ه__ا

طی الارض

داستانی درباره نجات یافتن از دشمن، نمونه ای از امدادهای غیبی

نقل فرموده اند که مرحوم شیخ محمدحسین قمشه ای عازم زیارت ائمه طاهرین که در عراق مدفونند می شود، الاغی تند رو می خرد و اثاثیه خود را که مقداری لباس و چند جلد کتاب بود در خرجین می گذارد و بر الاغ می بندد. از آن جمله کتابچه ای داشته که در آن مطالب مناسب و لازم نوشته بود و ضمنا مطالب منافی با تقیه از سب و لعن مخالفین در آن نوشته بود. پس با قافله حرکت می کند تا به گمرک بغداد وارد می شود، یک نفر مفتش با دو نفر مأمور می آیند، مفتش می گوید خرجین شیخ را باز کنید، تصادفا مفتش در بین همه کتابها همان کتابچه را برمی دارد و باز می کند و همان صفحه ای که در آن مطالب مخالف تقیه بوده می خواند. پس نگاه خشم آمیزی به شخ می کند و به مأمورین می گوید شیخ را به محکمه کبری ببرید و تمام زوار را پس از جلب شیخ، بدون تفتیش رها می کند و خودش هم می رود. در سابق، فاصله بین گمرک و شهر، مسافت زیادی خالی از آبادی بوده است. آن دو مأمور اثاثیه شیخ را بار الاغ می کنند و شیخ را از گمرک بیرون می آورند و به راه می افتند. پس از طی مسافت کمی، الاغ از راه رفتن می افتد به قسمی که برای دو مأمور، رنجش خاطر فراهم می شود، یکی به دیگری می گوید خسته شدم، این شیخ که راه فرار ندارد من جلو می روم تو با شیخ از عقب بیایید. مقداری از راه را که پلیس دوم طی می کند، بالاخره در اثر حرارت آفتاب و گرمی هوا او هم خسته و تشنه و وامانده می شود، به شیخ می گوید من جلو می روم تا خود را به سایه و آب برسانم تو از عقب ما بیا ]و[ به ما ملحق شو. شیخ چون خود را تنها و بلامانع می ببند و خسته شده بود سوار الاغ می شود، تا سوار می شود، حال الاغ تغییر کرده، دو گوش خود را بلند می کند و مانند اسب عربی با کمال سرعت می دود تا به مأمور اول می رسد، همینکه می خواهد بگوید بیا الاغ راهرو گردید تو هم سوار شو، مثل اینکه کسی دهانش را می بیندد ]و[ چیزی نمی گوید، با سرعت از پهلوی پلیس می گذرد و پلیس هم هیچ نمی فهمد. شیخ می فهمد که لطف الهی است و می خواهند او را نجات دهند تا به پلیس دوم می رسد، هیچ نمی گوید او هم کور و کر گردیده شیخ را نمی بیند و پس از عبور از مأمور دوم، زمام الاغ را رها می کند تا هر جا خدا می خواهد الاغ برود، الاغ وارد بغداد می شود و بی درنگ از کوچه های بغداد گذشته وارد کاظمین علیهماالسلام می شود و در کوچه های شهر کاظمین می گردد تا خودش را به خانه ای که رفقای شیخ آنجا وارد شده بودند رسانده سرش را به در خانه می زند. پس از ملافقات رفقا، بزودی از کاظمین بیرون می رود و خدای را بر نجات از این شر سپاسگزاری می کند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه