دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 198

صفحه 198

من_اب_ع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 4- صفحه 178-174

کلی__د واژه ه__ا

اخلاق روح قرآن برزخ انسان پیامبر اکرم داستان اخلاقی ستایش

یک داستان درباره پیروزی حقیقی امام علی (ع)

معروف است که در زمان قاجار مرد نسبتا فاضلی که بسیار خوش نویس بوده است، ظاهرا از شیراز رفته بود مشهد برای زیارت. در بازگشت پولش تمام می شود یا دزد می زند، و در تهران در حالی که غریب بوده بی پول می ماند. فکر می کند که از هنرش که خطاطی است استفاده کند و ضمنا زیاد هم معطل نشود. برمی دارد همین عهدنامه امام علی (ع) به مالک اشتر را با یک خط بسیار زیبا می نویسد. خط کشی می کند، جدول بندی می کند، این عهدنامه را در یک دفتری می نویسد و آن را اهدا می کند به صدراعظم وقت. یک روز می رود نزد صدراعظم در حالی که ارباب رجوع هم زیاد بوده اند. نوشته را به او می دهد و می گوید هدیه ناقابلی است. پس از مدتی بلند می شود که برود. صدراعظم می گوید آقا شما بفرمایید. این شخص با خود می گوید لابد می خواهد مرحمتی بدهد، می خواهد خلوت بشود.

چند نفری از ارباب رجوع می مانند. باز می بیند خیلی طول کشید، بلند می شود که برود. دوباره صدراعظم می گوید آقا شما بفرمایید. تا اینکه همه مردم می روند، فقط پیشخدمتها می مانند. پیشخدمتها را هم می گوید همه تان بروید بیرون، کسی حق ندارد بیاید داخل اطاق. این بیچاره وحشتش می گیرد که این دیگر چگونه است؟ سپس صدراعظم می گوید بیا جلو! می رود جلو. آهسته در گوشش می گوید چرا این را نوشتی و برای من آوردی؟ این شخص می گوید: شما صدراعظم یک مملکت هستید، این هم دستورالعمل امام علی (ع) است برای کسانی مثل شما. فرمان اوست راجع به اینکه با مردم چطور باید رفتار کرد. من فکر می کنم شما هم شیعه امیرالمؤمنین هستید و چنین چیزی را دوست دارید. فکر کردم برایتان هدیه ای بیاورم، هیچ چیز مناسبتر از این پیدا نکردم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه