دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 2623

صفحه 2623

همه اینها برای این تعلیم است که تبعیضی در کار نیست، کریت و اعتصامی برای احدی نیست. داستان حضرت موسی (ع) و عبد صالح که در قرآن کریم آمده داستان عجیبی است. یک نکته بزرگ که از این داستان استفاده می شود این است که تابع و پیرو تا آنجا تسلیم متبوع و پیشوا است که اصول و مبادی و قانون، نشکند و خراب نشود. اگر دید آن متبوع، کاری برخلاف اصول و مبانی انجام می دهد نمی تواند سکوت کند. گو اینکه در این داستان، عملی که عبد صالح کرد از نظر خود او که افق وسیعتری را می دید و به باطن موضوع توجه داشت برخلاف اصول نبود بلکه عین وظیفه و تکلیف بود، ولی سخن در اینست که چرا موسی صبر نمی کرد و زبان به انتقاد می گشود، با اینکه وعده می داد و به خود تلقین می کرد که اعتراض نکند بازهم اعتراض و انتقاد می کرد.

نقص کار موسی در اعتراض و انتقاد نبود، در این بود که به رمز مطلب و باطن کار آگاه نبود. البته اگر به رمز مطلب آگاه می شد اعتراض نمی کرد و مایل بود که برسد به رمز مطلب، ولی مادامی که از نظر او عملی برخلاف اصول و قانون الهی است ایمان او به او اجازه نمی دهد سکوت کند. بعضی گفته اند اگر تا قیامت عمل عبد صالح تکرار می شد موسی از اعتراض و انتقاد باز نمی ایستاد مگر آنکه به رمز مطلب آگاه می شد. موسی به او می گوید: «هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا؛ آیا اجازه می دهی از تو پیروی کنم تا مرا تعلیم کنی؟» (کهف/ 66)، او می گوید: «انک لن تستطیع معی صبرا؛ تو نخواهی توانست در مصباحت من طاقت بیاوری و نسبت به آنچه می بینی سکوت کنی» (کهف/ 67). بعد خود او علت را به خوبی توضیح می دهد: «و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا؛ و چگونه می توانی امری را که به اسرارش احاطه نداری تحمل کنی؟» (کهف/ 68)، موسی گفت: «ستجدنی إن شاءالله صابرا و لا اعصی لک امرا؛ امیدوارم اگر خدا بخواهد صبر کنم و امر تو را مخالفت نکنم» (کهف/ 69).

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه