دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 429

صفحه 429

من_اب_ع

مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 51-56

کلی__د واژه ه__ا

اخلاق انسان کامل شهادت داستان اخلاقی ماه رمضان

روایت ایمان زید در کلام مولانا

حدیث معروف کافی -که مولوی آن را به شعر درآورده است- واقعا عجیب است. این حدیث را شیعه و سنی هر دو روایت کرده اند: روزی پیامبر اکرم (ص) در وقت بین الطلوعین سراغ "اصحاب صفه" رفت (پیامبر، زیاد سراغ اصحاب صفه می رفت). در این میان، چشمش به جوانی افتاد. دید این جوان یک حالت غیرعادی دارد: دارد تلوتلو می خورد، چشمهایش به کاسه سر فرو رفته است و رنگش، رنگ عادی نیست. جلو رفت و فرمود: «کیف اصبحت؟؛ چگونه صبح کرده ای؟» عرض کرد «اصبحت موقنا یا رسول الله؛ در حالی صبح کرده ام که اهل یقینم»، یعنی آنچه تو با زبان خودت از راه گوش به ما گفته ای، من اکنون از راه بصیرت می بینم. پیغمبر می خواست یک مقدار حرف از او بکشد، فرمود: هر چیزی علامتی دارد، تو که ادعا می کنی اهل یقین هستی، علامت یقین تو چیست؟ «ما علامه یقینک؟» عرض کرد: «ان یقینی یا رسول الله هو الذی احزننی و اسهر لیلی و اظما هواجری»، علامت یقین من این است که روزها مرا تشنه می دارد و شبها مرا بی خواب، یعنی این روزه های روز و شب زنده داریها، علامت یقین است. یقین من نمی گذارد که شب سر به بستر بگذارم، یقین من نمی گذارد که حتی یک روز مفطر باشم. فرمود: این کافی نیست، بیش از این بگو، علامت بیشتری از تو می خواهم. عرض کرد: یا رسول الله! الان که در این دنیا هستم، درست مثل این است که آن دنیا را می بینم و صداهای آنجا را می شنوم، صدای اهل بهشت را از بهشت و صدای اهل جهنم را از جهنم می شنوم، یا رسول الله! اگر به من اجازه دهی، اصحاب را الان یک یک معرفی کنم که کدامیک بهشتی و کدامیک جهنمی اند. فرمود: سکوت، دیگر حرف نزن.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه