دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 469

صفحه 469

ناراحت شد. باز به گوشه مسجد آمد و شروع به گله کردن کرد: خدایا! این چه راهنمایی ای بود که به من کردی! پدر من درآمد و به نتیجه نرسیدم. مدتها زاری می کرد تا بالاخره آن هاتف دوباره به خوابش آمد، یقه اش را گرفت، گفت این چه معرفی ای بود که به من کردی؟! حرف تو غلط از کار درآمد. هاتف گفت مگر تو چه کردی؟ گفت به همانجا رفتم، نشانیها درست بود و من نقطه مورد نظر را پیدا کردم. تیر را به کمان کردم و اول به طرف قبله به قوت کشیدم. هاتف گفت: من کی چنین چیزی به تو گفتم؟ تو از دستور من تخلف کردی، من گفتم تیر را به کمان بگذار، هر جا افتاد همانجا گنج است، نگفتم به قوت بکش. گفت راست می گوئی. فردا با بیل و کلنگ و تیر و کمان رفت، تیر را به کمان گذاشت. تا تیر را رها کرد، پیش پای خودش افتاد. زیر پایش را کند، دید گنج همانجاست. ملا به اینجا که می رسد، می گوید:

آنچه حق است اقرب از حبل الورید *** تو فکندی تیر فکرت را بعید

ای کمان و تیرها برساخته *** گنج نزدیک و تو دور انداخته

من_اب_ع

مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 173-174

کلی__د واژه ه__ا

اخلاق انسان خودشناسی مولوی خدا داستان اخلاقی تربیت

حکایت گفتگوی محمدبن منکدر با حضرت باقر درباره کار و تلاش

روزی یک نفر از صوفیان ساکن مدینه بنام محمدبن منکدر به امام باقر (ع) برخورد کرد. دید در هوای گرم آن حضرت به دوش دو نفر از غلامان خود تکیه نموده و با بدن فربه به سوی نخلستان میرود. با خود گفت: آیا این معنای زهد است ؟! الان میروم و او را نصیحت می کنم. پیش آمد و گفت: در این هوای گرم، حرکت با این کیفیت برای وصول بدنیا سزاوار نیست! اگر در اینحال مرگت فرا رسد در پیشگاه پروردگار چه خواهی گفت؟ حضرت توقف نموده رو کردند به آن مرد و گفتند: اگر مرگم در اینحال برسد، در بهترین حالی که در راه انجام وظیفه و کسب مال حلال برای خود و عیال و حفظ آبرو و زندگی کفاف می گذرد رسیده است، و الحمدلله در پیشگاه خداوند مأجور و مثاب خواهم بود و من از مرگ بیم دارم در صورتیکه به من در حال معصیتی از معاصی خدا وارد شود. گفت: عجبا! من خواستم در این امر تو را اندرز دهم تو مرا نصیحت کردی و اندرز دادی.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه