دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 477

صفحه 477

من_اب_ع

مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 178-179

کلی__د واژه ه__ا

دنیا اخلاق انسان نکوهش امام علی (ع) داستان اخلاقی فریب تربیت

حکایت اخبار از غیب توسط جوانی در مسجد گوهرشاد

یکی از رفقا و دوستان ما که جنبه رحمیت و قوم و خویشی نیز دارد تقریبا در حدود بیست سال قبل برای زیارت عتبه مبارکه آستان امام رضا (ع) به طرف مشهد مقدس رهسپار شد، و حال خوبی داشت. دو سه روز ماند و برگشت، و در وقت مراجعت خوابی عجیب که در آنجا دیده بود تعریف کرد. گفت: در هنگام ورود داخل حرم نشدم بلکه مؤدبانه کنار در حرم ایستادم و سلام عرض کردم، و با خود گفتم: من که به امام و حق آن حضرت معرفت واقعیه ندارم نباید داخل حرم شوم تا زمانیکه حضرت حاجت مرا بدهند و مرا به حق خود و خدای خود عارف کنند.

شب جمعه بود و هوا خیلی سرد بود. در نیمه شب که در یکی از رواقهای پشت سر نزدیک به کفشداری خوابم برده بود در خواب دیدم حضرت تشریف آوردند و با سر انگشت پا چند مرتبه به من زدند و فرمودند: برخیز! برخیز کار کن؛ بدون کار درست نمی شود. من خودم را انداختم روی پاهای آنحضرت که ببوسم، آنحضرت مثل کسی که خجل شده و شرمنده باشد خم شدند و زیر بازوهای مرا گرفتند و نگذاردند که من ببوسم و فرمودند: اینکارها چیست؟ برخاستم رفتم در صحن مسجد گوهرشاد وضو گرفتم و در یکی از ایوانهای مسجد عبایم را بخود پیچیدم و مشغول خواندن دعای کمیل شدم. در بین دعا خواب بر من غلبه کرد، خوابم برد. در خواب دیدم شخصی که محاسن قرمز حنائی داشت نزد من آمد و لطف بسیار کرد و گفت: میخواهی برویم با هم گردش کنیم؟ گفتم: بسیار خوب! با هم حرکت کردیم، مرا دور تا دور کره زمین حرکت داده بصورت پرواز در بالای هر شهری تمام افراد آن شهر را میدیدم و خوب و بد آنها را می شناختم و از دریاها و اقیانوسها عبور کردیم و به زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا و ائمه بقیع علیهم الصلوه و السلام رفتیم و پس از آن به زیارت نجف أشرف و کربلای معلی و ائمه کاظمین و سامرا علیهم السلام مشرف شدیم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه