دائره المعارف طهور: ادب و اخلاق صفحه 529

صفحه 529

من بسیار تعجب کردم و با خود گفتم: این سگ چرا روی جنازه رفته است و خود متوجه نبودم که این بدن مثالی متوفی است و سگ خارجی نیست. به افرادی که در اطراف من تشییع می کردند گفتم: روی جنازه چیست؟ گفتند: چیزی نیست، همین پارچه ایست که می بینی! من دریافتم که این سگ، صورت مثالی است و فقط من می بینم و دیگران ادراک نمی کنند. دیگر هیچ نگفتم تا جنازه را به در صحن مطهر رسانیدند، همینکه خواستند تابوت را داخل صحن ببرند برای طواف، دیدم در صحن آن سگ از روی تابوت به پائین پرید و در گوشه ای ایستاد تا آن جنازه را طواف دادند و همینکه می خواستند از در صحن خارج کنند دوباره آن سگ بروی تابوت پرید و بالای آن جنازه رفت. البته معلوم است که صاحب آن جنازه مرد متعدی و متجاوزی بوده است، که صورت ملکوتی او به شکل صورت سگ مجسم شده است؛ و چون آن مرحوم دارای صفای باطن بوده این معنی را ادراک می نموده و دیگران چیزی نمی دیده اند.

من_اب_ع

سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 2- صفحه 192-189

کلی__د واژه ه__ا

مرگ روح برزخ انسان کافر صورت برزخی نفس عذاب الهی پاداش الهی اعمال

داستان مرگ مأمون

داستان مرگ مأمون داستان عجیبی است. مسعودی در مروج الذهب می نویسد که مأمون در یکی از جنگهایش (گویا با روم جنگیده بود. آن زمان، استانبول فعلی و قسطنطنیه قدیم مرکز روم بوده است و این قسمت سوریه و اطراف آن تقریبا مرز دنیای اسلامی شمرده می شد، بعد در دوره های سلاطین عثمانی و سلطان محمد فاتح بود که اینها فتح کردند و خلافت شرقی مسیحیت را برچیدند) با یک لشکر فوق العاده جراری لشکرکشی کرده بود، در حدود صد هزار نفر سپاهش شمرده می شدند. دشتی را در همین قسمتهای شمال سوریه نام می برد به نام «پرسوس» که دشت بسیار باصفایی بود. وقتی مأمون برمی گشت، این دشت باصفا را دید، خیلی خوشش آمد، دستور داد همین جا اطراق شود.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه