اندیشه در اسلام صفحه 14

صفحه 14

او و یزید خلاص کن! اما هنگامی که ابن زیاد به دیدن هانی آمد، هانی هر چه علامت داد، مسلم بیرون نیامد.

پس از رفتن ابن زیاد، هانی گفت: چرا بیرون نیامدی و او را نکشتی؟ مسلم در پاسخ گفت:

«الاسلام قَیّد الفِتْک». (1)

زانوبندی مثل دین به من خورده بود.

یعنی دین اجازه نمی دهد دشمن را به نامردی بکشم، اما رو در روی دشمن حاضر به جدال هستم. در آن صورت، اگر کشته شوم، به بهشت می روم و اگر دشمن را بکشم، در راه خدا کشته ام.

آری، انسان باید مرد باشد و حتی با دشمن هم مردانگی داشته باشد.

نشانه های مردانگی

مردانگی نشانه هایی دارد که یکی از آن ها «گذشت» است. حضرت علی، علیه السلام، در میان جمعی نشسته بود و درباره موضوعی با مردم سخن می گفت. ناگاه یکی از خوارج بلند شد و فریاد زد:

«قاتله اللَّه کافراً، ما أفقهه». (2)

خدا او را بکشد. چقدر فقیه و عالم است!

همه از این سخن خشمگین شدند و قصد کشتن او را داشتند. امیرالمؤمنین، علیه السلام، فرمود: او تنها به من خطاب کرد و بر من نفرین فرستاد. کار دیگری نکرد. دست از او بردارید!

کسی که حس انتقام جویی دارد، مردانگی ندارد. مرد کسی است که وقتی قدرت بر انجام کاری دارد گذشت کند. (3)

حکایتی عجیب از مردانگی

روزی، جوانی دختری را دیده و پسندیده بود. دختر هم دختر باسواد و باکمال و زیبایی بود. وضع مالی شان هم خوب بود. این دو جوان برای


1- (1)) . کافی، ج 7، ص 375؛ نیز تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج 10، ص 214: «عن أبی الصباح الکنانی قال: قلت لأبی عبد الله، علیه السلام: إن لنا جارا من همدان یقال له الجعد بن عبد الله وهو یجلس إلینا فنذکر علیا أمیر المؤمنین، علیه السلام، وفضله فیقع فیه أفتأذن لی فیه؟ قال: فقال: یا أبا الصباح أو کنت فاعلا؟ فقلت:إی والله لئن أذنت لی فیه لأرصدنه فإذا صار فیها اقتحمت علیه بسیفی فخبطته حتی اقتله قال: فقال: یا أبا الصباح هذا الفتک وقد نهی رسول الله، صلی الله علیه وآله، عن الفتک. یا أبا الصباح إن الاسلام قید الفتک»؛ المجازات النبویۀ، شریف رضی، ص356: «قوله (پیامبر)، علیه الصلاۀ والسلام: الایمان قید الفتک». - مقتل الحسین، أبو مخنف أزدی، ص 32؛ نیز تاریخ طبری، ج 4، ص 270: «فمرض هانی بن عروۀ فجاء عبید الله عائدا له، فقال له عمارۀ بن عبید السلولی: انما جماعتنا وکیدنا قتل هذا الطاغیۀ فقد أمکنک الله منه فاقتله، قال هانی: ما أحب أن یقتل فی داری، فخرج فما مکث الا جمعۀ حتی مرض شریک بن الأعور وکان کریما علی ابن زیاد وعلی غیره من الامراء وکان شدید التشیع. فأرسل إلیه عبید الله انی رائح إلیک العشیۀ. فقال لمسلم: ان هذا الفاجر عائدی العشیۀ فإذا جلس فاخرج إلیه فاقتله. ثم اقعد فی القصر لیس أحد یحول بینک وبینه، فان برئت من وجعی هذا أیامی هذه سرت إلی البصرۀ وکفیتک أمرها، فلما کان من العشی اقبل عبید الله لعیادۀ شریک. فقام مسلم بن عقیل لیدخل وقال له شریک: لا یفوتنک إذا جلس، فقام هانی بن عروۀ إلیه فقال: انی لا أحب أن یقتل فی داری کأنه استقبح ذلک، فجاء عبید الله بن زیاد فدخل فجلس فسأل شریکا عن وجعه وقال: ما الذی تجد ومتی اشتکیت، فلما طال سؤاله إیاه ورآی أن الاخر لا یخرج خشی ان یفوته فأخذ یقول: ما تنظرون بسلمی أن تحیوها اسقنیها وان کانت فیها نفسی، فقال ذلک مرتین أو ثلاثا، فقال عبید الله ولا یفطن ما شأنه: أترونه یهجر؟ فقال له هانی: نعم أصلحک الله ما زال هذا دیدنه قبیل عمایۀ الصبح حتی ساعته هذه. ثم انه قام فانصرف، فخرج مسلم فقال له شریک ما منعک من قتله؟ فقال: خصلتان أما أحدهما فکراهۀ هانی ان یقتل فی داره، واما الأخری فحدیث حدثه الناس عن النبی، صلی الله علیه وآله، ان الایمان قید الفتک ولا یفتک مؤمن، فقال هانی: اما والله لو قتلته لقتلت فاسقا فاجرا کافرا غادرا ولکن کرهت ان یقتل فی داری».
2- (2)) . نهج البلاغه، حکمت 420: (وروی أنه، علیه السلام، کان جالسا فی أصحابه فمرت بهم امرأۀ جمیلۀ فرمقها القوم بأبصارهم) فقال، علیه السلام: إن أبصار هذه الفحول طوامح، وإن ذلک سبب هبابها، فإذا نظر أحدکم إلی امرأۀ تعجبه فلیلامس أهله فإنما هی امرأۀ کامرأۀ (فقال رجل من الخوارج: قاتله الله کافرا ما أفقهه! فوثب القوم لیقتلوه) فقال: رویدا إنما هو سب بسب أو عفو عن ذنب».
3- (3)) . مصباح الشریعۀ، منسوب به إمام صادق، ص 158: «قال الصادق، علیه السلام: العفو عند القدرۀ من سنن المرسلین واسرار المتقین»؛ نیز شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج 20، ص 304 (شماره 486 از حکم منصوبه حضرت علی، علیه السلام): «من أفضل اعمال البر: الجود فی العسر، والصدق فی الغضب، والعفو عند القدرۀ».
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه