- سخن ناشر 1
- اشاره 2
- اندیشه در مرگ 2
- رابطه اندیشه و مشورت 3
- راه درمان جهل 4
- تأثیر کلام در عمل انسان 4
- اشاره 6
- مشورت: بهره گیری از اندیشه دیگران 8
- در مدار عقل نه شهوت 8
- شفاعت اهل بیت از پیروانشان 10
- فرار شیطان از پیروانش در قیامت 10
- حکایت میرغضب و نان و نمک مجرم 11
- مردانگیِ هانی در نگهداری از مسلم 12
- مردانگی مسلم در برابر ابن زیاد 13
- حکایتی عجیب از مردانگی 14
- نشانه های مردانگی 14
- این حکایت خواندنی است 17
- اقسام فکر و اندیشه 18
- اشاره 21
- رمز موفقیت ابوذر 23
- رمز موفقیت ابن سینا 24
- رمز موفقیت علما 25
- اشاره 27
- اندیشه: نقطه حرکت انبیا 28
- آثار اندیشه در روایات 29
- اندیشه پاک: ریشه حلّ اختلاف 30
- جنایات هولناک بر اثر بی فکری 31
- شخصیت واقعی و غیر واقعی 32
- عبرت گرفتن از بی فکرها 32
- دو روایت تکان دهنده 35
- حکایت عجیبی از تأثیر کلام خدا 36
- اشاره 40
- گستردگی اندیشه 41
- رابطه توحیدی میان آفریدگان 43
- اندیشه در آفرینش زمین و آسمان 46
- تفکر در آفرینش پروانه 46
- چه کسی می گوید عالم خدا ندارد؟ 48
- حکایتی عجیب از نجات یک گنهکار 49
- اشاره 52
- یک پرسش و سه پاسخ 54
- آن سه کار چیست ؟ 55
- نتیجه حقانیت عالم 57
- این حکایت را حتماً بخوانید 60
- سخنی از یک دزد 61
- دزد مال مردم نه دین مردم 62
- عاقبتی تکان دهنده 62
- اشاره 65
- پیدایش و مرگ خورشید 67
- اقسام علم در قرآن بر اساس سخن امیرالمؤمنین (ع) 67
- الف. علم آینده 67
- ب. علم گذشتگان 69
- ج. دوای دردها 70
- تفکّر در عظمت آفرینش خورشید 71
- ج. علم به قوانین اجتماعی 72
- پیرمرد ایثارگر 74
- اشاره 76
- عوامل به کارگیری عقل 78
- اندیشمند بزرگ 80
- عوامل مؤثر در پیشرفت 81
- تفکر در آفرینش و قرآن 83
- سیستم غذارسانی بدن 85
- کم وزن ترین دستگاه بدن 85
- موش و عقرب 86
- ماورای علم و عقل انسان 86
- اشاره 88
- ارتباط� عقل جزئی با عقل مطلق 90
- بهترین نعمت الهی 91
- جولانگاه شیطان 93
- چند نمونه 94
- سرمایه عقل در وجود انسان 94
- گنجایش مغز 95
- آفرینش حکیمانه 96
- شگفتی های اقیانوس ها 97
- شگفتی های معده 100
- اشاره 102
- نگاه عارفانه رسول خدا (ص) 103
- عیسی (ع) مصداق انسان مبارک 104
- راه اخلاص از ریا می گذرد! 106
- ضرورت رجوع به متخصص 107
- شناخت خیالات شیطانی و درمان آن ها 109
- پیامدهای انحرافات فکری 110
- چند نمونه 111
- دفع ضرر محتمل 111
- حیات حیوانی از نظر قرآن 111
- پیامد اندیشه نکردن در واقعیات 112
- حیات سَبُعی 113
- حیات شیطانی 113
- حکایت روباه و گرگ 114
- اشاره 116
- معلم ها باید بیشتر از بقیه مواظب باشند 118
- توبه کسی که مردم را گمراه کرده بود 118
- رفتار امام حسین، علیه السلام، با معلم فرزندش 119
- صفات کوردلان 120
- دقت در رفت و آمدها و معاشرت ها 121
- همراهی فکر و مشورت 121
- تواضع علمیِ مرحوم آیت اللَّه بروجردی 122
- نمونه هایی از تاثیر کارهای معلمان خوب 123
- وجود ما معمایی است، حافظ� 125
- اشاره 127
- عظمت و حقارت واقعی 129
- محروم ماندن از سعادت ابدی 131
- آسیه الگوی بانوان 131
- استفاده از دنیا به اندازه ضرورت 132
- حکایت ابراهیم ادهم 133
- تفکر در آثار و نشانه های الهی 134
- پیامدهای بی فکری 134
- شگفتی های عنکبوت 135
- شگفتی های بال پرندگان 137
- شگفتی های سیستم عصبی 137
- اشاره 139
- نقش عقل در انسان 140
- نفوذ دانشمندان اسلام در اروپا 141
- حکایت یکی از اولیای خدا 142
- راهیابی به محضر ولی عصر، علیه السلام، بر اثر توبه 144
- آمادگی برای درک محضر یار 147
- مردم خیال می کنند که پاکند 148
- اشاره 149
- اشاره 150
- 1. حرکت عقلی 150
- حکمت جنگ های مسلمانان با کفار 151
- حکایت قاضی بلخ با فرد زرتشتی 151
- 2. اصلاح قلب 153
- اشاره 154
- 3. اصلاح نفس 154
- سفارش پیامبر (ص) به ترک گناهان 155
- حکایت روزی حلال با پرهیز از حرام 155
- توصیه هایی از رسول خدا (ص) 156
- اشاره 158
- برخورد ابن سینا با نظام العلماء 160
- اشاره 161
- صفات شیعه در کلام امام رضا (ع) 161
- 1. پایداری در نماز 161
- اشاره 161
- 3. حج گزاران 164
- اشاره 164
- 2. روزه داران حقیقی 164
- 4. اهل خمس و زکات 164
- شخصی که خواست حساب سال خود را بپردازد 164
- برخورد مرحوم کلباسی با مرد مقدّس در حمام 165
- 6. از دشمنان ما بیزارند 166
- 5. شیعیان شیفته اهل بیت اند 166
- 7. اهل تقوا و ایمان اند 166
- اشاره 167
- معنای بصیرت 168
- حکمت آفرینش انسان در کلام امام صادق علیه السلام 172
- آن چه در مغز و فکر نمی گنجد 174
- فرق بینا و کوردل در قیامت 175
- حرمت شیعه در نظر ائمه 177
- امتیاز شیعه در آخرت 178
- دنیا در نظر کوردلان و روشن دلان 179
- برخورد سرد امام صادق (ع) با بی احترامی کننده به شیعیان 179
- حکایت نجات حر بن یزید بر اثر بصیرت 181
- بصیرت از دیدگاه قرآن 181
- حقیقت توبه 183
- علت های از بین رفتن بصیرت 184
- بصیرت از دیدگاه امام علی، علیه السلام 187
- خواسته های کوردلان 188
- حکایت بصیر و کوردل 188
- حقیقت رسالت 189
- نقش آزمایش در سازندگی انسان 190
- نقش حوادث در منزلت انسان 191
- وضعیت مردم در زمان امام عصر (ع) 194
- موقعیت مردم در عصر ظهور حجت حق 194
- انتظار 195
- اشاره 196
- پاسخی از نیوتن 198
- کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست... 199
- تأمل در درخت نخل 201
- تأمل در حرکت زمین 201
[یاد کنید] زمانی که فرشتگان گفتند: ای مریم، یقیناً خدا تو را به کلمه ای از سوی خود که نامش مسیح عیسی بن مریم است مژده می دهد که در دنیا و آخرت دارای مقبولیّت و آبرومندی و از مقربّان است.
امام باقر، علیه السلام، می فرماید:
کلمات، در آیه مربوط به آزمایش های حضرت ابراهیم، جمع است. یعنی خداوند او را با سلسله ای از حوادث سنگین و طاقت فرسا آزمایش کرد. (1)
نقش حوادث در منزلت انسان
امام صادق، علیه السلام، می فرمایند: روزی، حضرت ابراهیم، علیه السلام، در منطقه ای دور از محل زندگی خود به انسان وزینی برخورد کرد که خیلی از وقار و ادب او خوشش آمد؛ فرمود: چند وقت است که این جا هستی؟ گفت: هفتاد (یا هشتاد) سال. گفت: آرزویی هم داری؟ گفت: نه، خداوند همواره به من عنایت داشته است، ولی سه سال است که مرتب دعا می کنم ابراهیم را ببینم، ولی از اجابت خواسته خود ناامید هستم. حضرت فرمود: تو را بشارت می دهم که خداوند خواسته ات را بر آورده کرده است، چون من ابراهیم خلیل هستم! (2)
با این که اجابت نکردن آن خواسته امتحان سختی برای آن فرد نبوده، او ناامیدی خود را به ابراهیم ابراز کرده و اعلام شکست می کند.
امام باقر، علیه السلام، می فرماید: کلمات جمع است، زیرا خداوند پیش از انتصاب ابراهیم به مقام امامت، او را به سی آزمایش طاقت فرسا مبتلا کرد. وقتی حضرت از همه آن آزمایش ها سربلند بیرون آمد، خدای تعالی فرمود:
«قٰالَ إِنِّی جٰاعِلُکَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً» . (3)
یعنی تو را تا روز قیامت به پیشوایی انسان ها انتخاب کردم. افتخار دیگری که خداوند به او و خاندانش عطا فرمود بنای خانه کعبه، انجام مناسک حج، (4) طواف، نماز در مقام، سعی صفا و مروه بوده است. بدین
1- (1)) . معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص126: « المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد، علیهماالسلام، قال سألته عن قول الله عز وجل: وإذ ابتلی إبراهیم ربه بکلمات، ما هذه الکلمات؟ قال: هی الکلمات التی تلقاها آدم من ربه فتاب علیه، وهو أنه قال: یا رب أسألک بحق محمد وعلی وفاطمۀ والحسن والحسین إلا تبت علی، فتاب الله علیه إنه هو التواب الرحیم، فقلت له: یا ابن رسول الله فما یعنی عز وجل بقوله: أتمهن؟ قال یعنی أتمهن إلی القائم، علیه السلام، إثنا عشر إماما تسعۀ من ولد الحسین، علیه السلام. قال المفضل: فقلت له: یا ابن رسول الله فأخبرنی عن قول الله عز وجل: وجعلها کلمۀ باقیۀ فی عقبۀ؟ قال یعنی بذلک الإمامۀ جعلها الله فی عقب الحسین إلی یوم القیامۀ. قال: فقلت له: یا ابن رسول الله فکیف صارت الإمامۀ فی ولد الحسین دون ولد الحسن وهما جمیعا ولدا رسول الله وسبطاه وسیدا شباب أهل الجنۀ؟ فقال، علیه السلام،: إن موسی وهارون کانا نبیین مرسلین أخوین فجعل الله النبوۀ فی صلب هارون دون صلب موسی ولم یکن لأحد أن یقول: لم فعل الله ذلک؟ فإن الإمامۀ خلافۀ الله عز وجل لیس لأحد أن یقول: لم جعلها الله فی صلب الحسین دون صلب الحسن لان الله تبارک وتعالی هو الحکیم فی أفعاله لا یسأل عما یفعل وهم یسألون. ولقول الله تعالی: وَ إِذِ ابْتَلیٰ إِبْرٰاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمٰاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ، وجه آخر وما ذکرناه أصله. والابتلاء علی ضربین: أحدهما مستحیل علی الله - تعالی ذکره - والآخر جائز فأما ما یستحیل فهو أن یختبره لیعلم ما تکشف الأیام عنه وهذا مالا یصلح لأنه عز وجل علام الغیوب، والضرب الاخر من الابتلاء أن یبتلیه حتی یصبر فیما یبتلیه به فیکون ما یعطیه من العطاء علی سبیل الاستحقاق ولینظر إلیه الناظر فیقتدی به فیعلم من حکمۀ الله عز وجل أنه لم یکل أسباب الإمامۀ الا إلی الکافی المستقل الذی کشفت الأیام عنه بخبره. فأما الکلمات فمنها ما ذکرناه، ومنها الیقین وذلک قول الله عز وجل: "وَ کَذٰلِکَ نُرِی إِبْرٰاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ " ومنها المعرفۀ بقدم بارئه وتوحیده وتنزیهه عن التشبیه حتی نظر إلی الکواکب والقمر والشمس فاستدل بأفول کل واحد منها علی حدثه وبحدثه علی محدثه، ثم علمه، علیه السلام، بأن الحکم بالنجوم خطأ فی قوله عز وجل: "فَنَظَرَ نَظْرَهً فِی النُّجُومِ * فَقٰالَ إِنِّی سَقِیمٌ » وإنما قیده الله سبحانه بالنظرۀ الواحدۀ لان النظرۀ الواحدۀ لا توجب الخطأ إلا بعد النظرۀ الثانیۀ بدلالۀ قول النبی، صلی الله علیه وآله، لما قال لأمیر المؤمنین، علیه السلام،: «یا علی أول النظرۀ لک والثانیۀ علیک ولا لک»، ومنها الشجاعۀ وقد کشفت الأیام عنه بدلالۀ قوله عز وجل: «إِذْ قٰالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مٰا هٰذِهِ التَّمٰاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهٰا عٰاکِفُونَ * قٰالُوا وَجَدْنٰا آبٰاءَنٰا لَهٰا عٰابِدِینَ * قٰالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آبٰاؤُکُمْ فِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ * قٰالُوا أَ جِئْتَنٰا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاّٰعِبِینَ * قٰالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلیٰ ذٰلِکُمْ مِنَ الشّٰاهِدِینَ * وَ تَاللّٰهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنٰامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ * فَجَعَلَهُمْ جُذٰاذاً إِلاّٰ کَبِیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ، ومقاومۀ الرجل الواحد الوفا من أعداء الله عز وجل تمام الشجاعۀ، ثم الحلم مضمن معناه فی قوله عز وجل: إن إبراهیم لحلیم أواه منیب. ثم السخاء وبیانه فی حدیث ضیف إبراهیم المکرمین، ثم العزلۀ عن أهل البیت والعشیرۀ مضمن معناه فی قوله: وأعتزلکم وما تدعون من دون الله الآیۀ، والامر بالمعروف والنهی عن المنکر بیان ذلک فی قوله عز وجل: "یا أبت لم تعبد ما لا یسمع ولا یبصر ولا یغنی عنک شیئا * یا أبت إنی قد جاءنی من العلم ما لم یأتک فاتبعنی أهدک صراطا سویا * یا أبت لا تعبد الشیطان إن الشیطان کان للرحمن عصیا * یا أبت إنی أخاف أن یمسک عذاب من الرحمن فتکون للشیطان ولیاً ودفع السیئۀ بالحسنۀ وذلک لما قال له أبوه: أراغب أنت عن آلهتی یا إبراهیم لئن لم تنته لأرجمنک واهجرنی ملیاً. فقال فی جواب أبیه: سلام علیک سأستغفر لک ربی إنه کان بی حفیاً والتوکل بیان ذلک فی قوله: اَلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ * وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ * وَ إِذٰا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ * وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ * وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ، ثم الحکم والانتماء إلی الصالحین فی قوله: رب هب لی حکما وألحقنی بالصالحین یعنی بالصالحین الذین لا یحکمون إلا بحکم الله عز وجل ولا یحکمون بالآراء والمقائس حتی یشهد له من یکون بعده من الحجج بالصدق بیان ذلک فی قوله: واجعل لی لسان صدق فی الآخرین أراد فی هذه الأمۀ الفاضلۀ فأجابه الله وجعل له ولغیره من أنبیائه لسان صدق فی الآخرین وهو علی بن أبی طالب، علیه السلام، و ذلک قوله: وَ جَعَلْنٰا لَهُمْ لِسٰانَ صِدْقٍ عَلِیًّا، والمحنۀ فی النفس حین جعل فی المنجنیق وقدف به فی النار، ثم المحنۀ فی الولد حین أمر بذبح ابنه إسماعیل، ثم المحنۀ بالأهل حین خلص الله حرمته من عرارۀ القطبی فی الخبر المذکور فی هذه القصۀ، ثم الصبر علی سوء خلق سارۀ، ثم استقصار النفس فی الطاعۀ فی قوله: ولا تخزنی یوم یبعثون. ثم النزاهۀ فی قوله عز وجل: ما کان إبراهیم یهودیا ولا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما وما کان من المشرکین، ثم الجمع لأشراط الکلمات فی قوله: إِنَّ صَلاٰتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیٰایَ وَ مَمٰاتِی لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ * لاٰ شَرِیکَ لَهُ وبذلک أمرت وأنا أول المسلمین. فقد جمع فی قوله: محیای ومماتی لله جمیع أشراط الطاعات کلها حتی لا یعزب عنها عازبۀ ولا یغیب عن معانیها غائبۀ، ثم استجاب الله عز وجل دعوته حین قال: رب أرنی کیف تحیی الموتی وهذه آیۀ متشابهۀ معناها: أنه سأل عن الکیفیۀ، والکیفیۀ من فعل الله عز وجل متی لم یعلمها العالم لم یلحقه عیب ولا عرض فی توحیده نقص، فقال الله عز وجل: أولم تؤمن قال بلی. هذا شرط عام من آمن به متی سئل واحد منهم أولم تؤمن؟ وجب أن یقول: بلی کما قال إبراهیم، ولما قال الله عز وجل لجمیع أرواح بنی آدم: ألست بربکم قالوا بلی کان أول من قال بلی محمد، صلی الله علیه وآله، فصار بسبقه إلی بلی سید الأولین والآخرین، وأفضل النبیین والمرسلین. فمن لم یجب عن هذه المسألۀ بجواب إبراهیم فقد رغب عن ملته، قال الله عز وجل: ومن یرغب عن ملۀ إبراهیم إلا من سفه نفسه ثم اصطفاء الله عز وجل إیاه فی الدنیا ثم شهادته له فی العاقبۀ أنه من الصالحین فی قوله عز وجل: ولقد اصطفیناه فی الدنیا وإنه فی الآخرۀ لمن الصالحین والصالحون هم النبی والأئمۀ صلوات الله علیهم، الآخذین عن الله أمره ونهیه، والملتمسین للصلاح من عنده».
2- (2)) . امالی، شیخ صدوق، ص 372؛ نیز با اختلاف خیلی اندک در دو سند روضۀ الواعظین، فتال نیشابوری، ص 330؛ و مشکاۀ الأنوار، طبرسی، ص 354: «قال الصادق جعفر بن محمد، علیه السلام: بینا إبراهیم خلیل الرحمن، علیه السلام، فی جبل بیت المقدس یطلب مرعی لغنمه، إذ سمع صوتا، فإذا هو برجل قائم یصلی طوله اثنا عشر شبرا، فقال له: یا عبد الله لمن تصلی؟ قال: لإله السماء. فقال له إبراهیم، علیه السلام: هل بقی أحد من قومک غیرک؟ قال: لا. قال: فمن أین تأکل؟ قال: أجتنی من هذا الشجر فی الصیف وآکله فی الشتاء. قال له: فأین منزلک؟ قال: فأومأ بیده إلی جبل. فقال له إبراهیم، علیه السلام: هل لک أن تذهب بی معک فأبیت عندک اللیلۀ؟ فقال: إن قدامی ماء لا یخاض. قال: کیف تصنع؟ قال: أمشی علیه. قال: فاذهب بی معک، فلعل الله أن یرزقنی ما رزقک. قال: فأخذ العابد بیده، فمضیا جمیعا حتی انتهیا إلی الماء، فمشی ومشی إبراهیم، علیه السلام، معه حتی انتهیا إلی منزله، فقال له إبراهیم، علیه السلام: أی الأیام أعظم؟ فقال له العابد: یوم الدین، یوم یدان الناس بعضهم من بعض. قال: فهل لک أن ترفع یدک وأرفع یدی، فتدعو الله عز وجل أن یؤمننا من شر ذلک الیوم؟ فقال: وما تصنع بدعوتی؟ فوالله إن لی لدعوۀ منذ ثلاثین سنۀ ما أجبت فیها بشئ. فقال له إبراهیم، علیه السلام: أولا أخبرک لأی شئ احتبست دعوتک؟ قال: بلی. قال له: إن الله عز وجل إذا أحب عبدا احتبس دعوته لیناجیه ویسأله ویطلب إلیه، وإذا أبغض عبد عجل له دعوته، أو ألقی فی قلبه الیأس منها. ثم قال له: وما کانت دعوتک؟ قال: مربی غنم ومعه غلام له ذؤابۀ، فقلت: یا غلام، لمن هذا الغنم؟ فقال: لإبراهیم خلیل الرحمن. فقلت: اللهم إن کان لک فی الأرض خلیل فأرنیه. فقال له إبراهیم، علیه السلام،: فقد استجاب الله لک، أنا إبراهیم خلیل الرحمن، فعانقه».
3- (3)) . بقره، 124.
4- (4)) . بقره، 127: «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرٰاهِیمُ الْقَوٰاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمٰاعِیلُ رَبَّنٰا تَقَبَّلْ مِنّٰا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » ؛ نیز فقه القرآن؛ نیز تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج1، ص189: «القمی عن الصادق، علیه السلام، قال لما بلغ إسماعیل مبلغ الرجال أمر الله إبراهیم أن یبنی البیت فقال: یا رب فی أی بقعۀ قال فی البقعۀ التی أنزلت بها علی آدم القبۀ فأضاء لها الحرم فلم یدر إبراهیم فی أی موضع یبنیه فان القبۀ التی أنزلها الله علی آدم کانت قائمۀ إلی أیام الطوفان أیام نوح فلما غرقت الدنیا رفع الله تلک القبۀ وبقی موضعها لم یغرق ولهذا سمی البیت العتیق لأنه أعتق من الغرق فبعث الله جبرئیل فخط له موضع البیت فأنزل الله علیه القواعد من الجنۀ وکان الحجر لما أنزله الله علی آدم أشد بیاضا من الثلج فلما مسته أیدی الکفار اسود فبنی إبراهیم، علیه السلام، البیت ونقل إسماعیل الحجر من ذی طوی فرفعه فی السماء تسعۀ أذرع ثم دله علی موضع الحجر فاستخرجه إبراهیم ووضعه فی موضعه الذی هو فیه الآن فلما بنی جعل له بابین بابا إلی المشرق وبابا إلی المغرب والباب الذی إلی المغرب یسمی المستجار ثم القی علیه الشجر والإذخر وعلقت هاجر علی بابه کساء کان معه وکانوا یکنون تحته»؛ نیز قطب راوندی، ج 1، ص 292: «قال الباقر، علیه السلام: ان الله وضع تحت العرش أربعۀ أساطین وسماه الضراح، وهو البیت المعمور، وقال للملائکۀ طوفوا به، ثم بعث ملائکۀ فقال لهم ابنوا فی الأرض بیتا بمثاله وقدره وأمر من فی الأرض ان یطوفوا به. وقال: ولما أهبط الله آدم من الجنۀ قال: انی منزل معک بیتا یطوف. حوله کما یطاف حول عرشی ویصلی عنده کما یصلی عند عرشی، فلما کان زمن الطوفان رفع، فکانت الأنبیاء یحجونه ولا یعلمون مکانه حتی تواه الله لإبراهیم فأعلمه مکانه، فبناه من خمسۀ أجبل من حراء وثبیر ولبنان وجبل الطور وجبل الحمر».