اندیشه در اسلام صفحه 29

صفحه 29

اثر همین حرکت فکری، ایشان بسیاری از مشکلات مردم را پیش از بعثت حل می کردند و وجود مقدّسشان نیز، در میان بدترین مردم، به بهترین انسان معروف شده بود. به گونه ای که همه از او به «امین» تعبیر می کردند. (1) امیرالمؤمنین، علیه السلام، هنگامی که از وجود مبارک پیامبر اسلام، صلی الله علیه وآله، تعریف می کند، تفکر را مهم ترین رکن وجود ایشان معرفی می کند. (2)

قرآن از تمام مخالفان حقیقت دعوت می کند که برای درمان مخالفتشان به فکر کردن در واقعیات روی آورند. مخالفان زمان پیامبر، صلی الله علیه وآله، به شدّت با او مخالفت می کردند و در فضای مخالفتشان تهمت کذب، سحر و جنون به آن وجود مقدّس می زدند. (3) پروردگار عالم از مخالفان چنین دعوت می کند:

«تَتَفَکَّرُوا مٰا بِصٰاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ » . (4)

درباره رفیقتان [محمّد که عمری با پاکی، امانت، صدق و درستی در میان شما زندگی کرده است] بیندیشید که هیچ گونه جنونی ندارد.

بدون دلیل درباره پیامبر قضاوت نکنید؛ عجولانه در مورد این مرد الهی دهان باز نکنید؛ عقل و فکر خود را در تمام حالات وجود مقدّس او به کار بگیرید تا به حقیقت برسید. بدترین پرده و ننگین ترین حجاب حجاب جهل و نادانی است (5) و او این پرده را با دست پر قدرت عقل کنار زده است. اگر انسان با چراغ اندیشه حرکت کند، به ویژه در مواقعی که از اندیشه اندیشمندان الهی کمک می گیرد، موجود باارزشی می شود.

آثار اندیشه در روایات

سلسله ای از روایات بسیار مهم در باب اندیشه وارد شده است که از بهترین روایات مکتب اسلام است و نمی توان در فرهنگ های دیگر جهان نمونه ای برای آن ها پیدا کرد. از جمله، در روایتی از امیرالمؤمنین،


1- (1)) پی نوشت . الحدائق الناضرۀ، محقق بحرانی، ج 14، ص 7: «فلما بلغ البنیان إلی موضع الحجر الأسود تشاجرت قریش فی وضعه فقال کل قبیلۀ: نحن أولی به ونحن نضعه، فلما کثر بینهم تراضوا بقضاء من یدخل من باب بنی شیبۀ فطلع رسول الله، صلی الله علیه وآله، فقالوا هذا الأمین قد جاء فحکموه فبسط رداءه - وقال بعضهم کساء طارونی کان له - ووضع الحجر فیه ثم قال: یأتی من کل ربع من قریش رجل فکانوا عتبۀ بن ربیعۀ ابن عبد شمس والأسود بن المطلب من بنی أسد بن عبد العزی وأبو حذیفۀ بن المغیرۀ من بنی مخزوم وقیس بن عدی من بنی سهم فرفعوه ووضعه النبی، صلی الله علیه وآله، فی موضعه»؛ نیز المجازات النبویۀ، شریف رضی، ص 185؛ و با اختلاف در مناقب، ابن شهر آشوب، ج 1، ص 43: «إنه، علیه الصلاۀ والسلام، لما نزلت هذه الآیۀ أتی علی أبی قبیس ونادی: یا صباحاه، فلما اجتمع الناس إلیه قال لهم یا معشر قریش:لو کنت مخبرکم بأن جیشا یطلع علیکم من هذه الثنیۀ أکنتم مصدقی؟ قالوا أجل والله ما علمناک إلا صادقا مصدقا. قال:فإنی نذیر لکم بین یدی عذاب شدید».
2- (2)) . نهج البلاغه، خطبه 213: (منها فی ذکر النبی، صلی الله علیه وآله): «أرسله بالضیاء وقدّمه فی الاصطفاء فرتق به المفاتق، وساور به المغالب. وذلل به الصعوبۀ، وسهل به الحزونۀ حتی سرح الضلال عن یمین وشمال».
3- (3)) . ص، 4: «وَ عَجِبُوا أَنْ جٰاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قٰالَ الْکٰافِرُونَ هٰذٰا سٰاحِرٌ کَذّٰابٌ » ؛ نیز ذاریات، 51: «کَذٰلِکَ مٰا أَتَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّٰ قٰالُوا سٰاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ » ؛ حجر، 6 «وَ قٰالُوا یٰا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ » ؛ قلم، 5152: « وَ إِنْ یَکٰادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصٰارِهِمْ لَمّٰا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَ مٰا هُوَ إِلاّٰ ذِکْرٌ لِلْعٰالَمِینَ » ؛ صافات، 36: «وَ یَقُولُونَ أَ إِنّٰا لَتٰارِکُوا آلِهَتِنٰا لِشٰاعِرٍ مَجْنُونٍ » ؛ دخان، 14: «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قٰالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ » ؛ طور، 28: «فَذَکِّرْ فَمٰا أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِکٰاهِنٍ وَ لاٰ مَجْنُونٍ » .
4- (4)) . سبأ، 46: «قُلْ إِنَّمٰا أَعِظُکُمْ بِوٰاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنیٰ وَ فُرٰادیٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مٰا بِصٰاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ إِنْ هُوَ إِلاّٰ نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذٰابٍ شَدِیدٍ» ؛ نیز اعراف، 184: «أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا مٰا بِصٰاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّهٍ إِنْ هُوَ إِلاّٰ نَذِیرٌ مُبِینٌ » .
5- (5)) . عیون الحکم والواعظ، لیثی واسطی، ص36: «الجهل موت»؛ نیز همین کتاب، ص45: «الجاهل میت وأن کان حیاً».
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه