عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 107

صفحه 107

فضیل با شنیدن این آیه از دیوار فرو افتاد و گفت : خداوندا ! چرا وقت آن شده و بلکه از وقت هم گذشته ، سراسیمه و متحیر ، گریان و نالان ، شرمسار و بیقرار ، روی به ویرانه نهاد . جماعتی از کاروانیان در ویرانه بودند ، می گفتند : بار کنیم و برویم ، یکی گفت الآن وقت رفتن نیست که فضیل سر راه است ، او راه را بر ما می بندد و اموالمان را به غارت می برد ، فضیل فریاد زد که ای کاروانیان ! بشارت باد شما را که این دزد خطرناک و این راهزن آلوده توبه کرد !

او پس از توبه همه روز به دنبال صاحبان اموال غارت شده می رفت و از آنان حلالیت می طلبید (1) ، او بعد از مدتی از عارفان واقعی شد و به تربیت مردم برخاست و کلماتی حکیمانه از خود به یادگار گذاشت .

توبه قوم یونس

سعید بن جبیر و گروهی از مفسّرین ، داستان قوم یونس را بدین گونه روایت کرده اند : قوم یونس مردمی بودند که در منطقه نینوا در اراضی موصل زندگی می کردند . آنان از قبول دعوت یونس امتناع داشتند ، سی و سه سال مردم را به خداپرستی و دست برداشتن از گناه دعوت کرد ، جز دو نفر کسی به او ایمان نیاورد ، یکی شخصی به نام روبیل و دیگری به نام تنوخا .

روبیل از خانواده ای بزرگ و دارای علم و حکمت بود و با یونس سابقه دوستی داشت ، تنوخا مردی بود عابد و زاهد ، و کارش تهیّه هیزم و فروش آن بود .

یونس از دعوت قوم خود طَرْفی نبست ، به درگاه حق از قوم نینوا شکایت برد ، عرضه داشت : سی و سه سال است این جمعیت را به توحید و عبادت و کناره گیری از گناه دعوت می کنم و از خشم و عذابت می ترسانم ولی جز


1- 1) - تذکره الاولیاء : 79 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه