عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 118

صفحه 118

سکوتی طولانی کرد ، سپس عرضه داشت : فدایت شوم انجام می دهم .

علی بن ابی حمزه می گوید : جوان با ما به کوفه برگشت ، چیزی برای او نماند مگر اینکه نسبت به آن به دستور حضرت صادق علیه السلام عمل کرد .

او پیراهن بدنش را نیز در راه خدا داد ، برای او پولی جمع کردم ، لباسی خریدم و خرجی مناسبی برای او فرستادم ، چند ماهی نگذشت که مریض شد ، به عیادت او رفتیم ، رابطه ما با او برقرار بود تا روزی به دیدنش رفتم ، در حال احتضار بود ، دیده اش را گشود و به من گفت : به خدا قسم امام صادق به عهدش وفا کرد ، گفت و از دنیا رفت . به کار دفن و مراسمش اقدام کردیم ، پس از زمانی خدمت حضرت صادق رسیدم ، فرمودند : به خدا قسم عهد خود را نسبت به دوستت وفا کردیم ، عرض کردم : فدایت شوم راست گفتی ، او به هنگام مرگش از عنایت شما خبر داد (1) .

توبه مردی بادیه نشین از کفر و بت پرستی

امام صادق علیه السلام می فرمایند : رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی بعضی از جنگهایش در حرکت بود ، به یارانش فرمودند : از بعضی از راههای میان دو گردنه ، مردی بر شما ظاهر می گردد که سه روز است پیمانی از ابلیس بر عهده ندارد ، چیزی درنگ نکردند که مردی بیابانی به جانب آنان آمد ، پوستش بر استخوانش خشکیده بود ، دو چشمش در حدقه پنهان می نمود ، دو لبش از خوردن گیاه بیابان به سبزی می زد . در ابتدای برخوردش با سپاه ، سراغ رسول خدا را گرفت ، رسول حق را به او معرفی کردند ، به پیامبر عرضه داشت : اسلام را به من ارائه کن ، فرمودند : بگو اشهد ان لا اله الا اللّٰه و انی محمد رسول اللّٰه . گفت : به این دو


1- 1) - کافی : 5 / 106 ، باب عمل السلطان و جوائزهم ، حدیث 4 ؛ بحار الأنوار : 47 / 382 ، باب 11 ، حدیث 105 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه