عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 119

صفحه 119

حقیقت اقرار کردم ، حضرت فرمودند : نمازهای پنجگانه را بخوان ، روزه ماه رمضان را بگیر ، گفت : پذیرفتم ، فرمودند : حج بجای آور ، زکات بپرداز و از جنابت غسل کن . گفت : پذیرفتم . سپس شتر مرد بیابانی عقب ماند ، رسول خدا پس از اندکی حرکت ایستادند و درباره مرد بیابانی از اصحابشان پرسیدند ، مردم به عقب برگشتند و به جستجوی وضع او برآمدند ، در آخر لشکرگاه دیدند پای شتر او به گودالی از گودالهای لانه موش صحرایی افتاده و گردن مرد بیابانی و شتر شکسته و هر دو از بین رفته اند . به رسول خدا خبر دادند ، دستور داد خیمه ای برپا کنند و او را غسل دهند ، پس از اینکه غسل داده شد ، پیامبر وارد خیمه شدند و او را کفن کردند ، آنگاه از خیمه خارج شدند در حالی که از پیشانی مبارکشان عرق سرازیر بود ، به یارانشان فرمودند : این مرد بیابانی در حال گرسنگی از دنیا رفت ، او کسی است که ایمان آورد و ایمانش به ظلم و گناه آلوده نشد ، حور العین با میوه های بهشت به جانب او شتافتند و دهانش را از آن میوه ها پر کردند ، حور العینی می گفت : یا رسول اللّٰه مرا از همسران او قرار ده و آن دیگر می گفت مرا قرار ده (1) !

تو را رها نمی کنم

مامقانی گوید : عبد اللّٰه بن عمیر مکنّی به ابو وهب ، مردی دلاور و شجاع و در شهر کوفه نزدیک بئر الجعده که در قبیله هَمْدان است منزل داشت و همسرش از قبیله بنی نمرین قاسط بود .

روزی از خانه بیرون شد ، مشاهده کرد سپاهی انبوه و لشگری فراوان به طرف نخیله ، سان می دهند . پرسید این لشگر برای چیست و عزم کجا دارد و به جنگ چه کسی عازم است ؟


1- 1) - خرائج : 1 / 88 ، فصل من روایات الخاصه ؛ بحار الأنوار : 65 / 282 ، الأخبار ، حدیث 38 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه